با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

کوچک، کوچکتر

- دیگه از خدا هیچى نمی‌خوام. تو رو مى‌خواستم که بهم داد.
- چقدر آرزوهات کوچیکند.

زیبایی

همیشه هم خوب نیست.
نزدیکترین دشمن به تو، زیبایی‌ات است.

دعای پس از معجزه

خدایا تو همیشه بزرگى.
این ما هستیم که یادمان می‌رود کوچکیم.

کسب و کار من

اتفاقاتى که اطرافم نیفتاده را در ذهنم خلق مى‌کنم.
بین قهرمانانش دیالوگ برقرار مى‌کنم
و از دلش این‌ها به دست مى‌آید.

اظهار عشق

- من، من، من... 

- من هم.

بهتر نیست

هرچه کمتر حرف بزنى کمتر مجبور مىشوى دروغ بگویى.

این طوری بهتر نیست؟