با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

خط‌کش

ما را با خط‌کش بزرگ کردند. تو این جا، تو اون جا. تو، این ور خط، تو، اون ور خط.
هر کی هم دست از پا خطا کرد با هم اون خط‌کش، زدند کف دستش.

شوکران

• خوب دیگه، دیر وقته. بگو دوستت دارم و برو بخواب.
•• براى احساسى که من دارم دوستت دارم خیلى کمه.

گزیده‌ی کتاب سرخی تو از من

گزیده‌ی کتاب «سرخی تو از من»
نوشته‌ی «سپیده شاملو»
نشر «مرکز»


صفحه‌ی 69-70
«اذیتت کردم. ببخشید.»
«تو نمی تونی من رو اذیت کنی، حتی اگر خودت بخوای.»

صفحه‌ی 175
«هیچی نمی‌تونی به من بگی که خودم ندونم.»

نیمه‌ی آبیِ پاک‌کُن، فقط دفتر را پاره می‌کند

هر چند در زمانه‌ی ما، عُرف، چند گامی عقب نشسته ولی گویا ملاک‌های ذهنی ما را با خودکار نوشته‌اند که هیچ، با چسب هم پوشانده‌اند! که پاک‌شُدنی نیست.

پینوکیو، پینوکیوی عزیز من

چه‌قدر سخته نگاهت رو از چشمان مادرى که منتظر شنیدن جمله‌اى از زبان تو در تأیید قشنگى کودک نازیبایش است، بدزدى.
این بار را نمى‌خواهم صادق باشم،
دوست دارم دروغ بگویم.

برای بوشهر

«سی بوشهر» با صدای «محسن شریفیان»
در منحصربه‌فرد بودن این ترانه، هم‌این بس که در وصف بوشهر است بدون استفاده از ساز نی‌انبان.
برای درک رابطه‌ی بوشهر و نی‌انبان، کافی است بدانید که وقتی بین خیل ایستگاه‌های رادیویی شهرستان‌ها روی موج متوسط دنبال رادیو بوشهر بگردید صدای این ساز، به‌ترین راه‌نماست.
فرهنگ بوشهر که لب‌ریز موسیقی است بدون نغمه‌ی نی‌انبان، ناتمام است. از عیوب سریال نوستالژیک «دلیران تنگستان» یکی این بود که موسیقی متنش، نی‌انبان نداشت.

گزیده‌ی کتاب هاروارد مک‌دونالد

گزیده‌ی کتاب «هاروارد مک‌دونالد»
43 نمای نزدیک از سفر آمریکا
نوشته‌ی «سیّدمجید حسینی»
نشر «افق»



صفحه‌ی 28-29
هیچ ساختمان و مکانی تابلوی بزرگ و نماخراب‌کن ندارد، انگار که هر ساختمان، شکل ظاهرش، نماد و معرفش است نه یک تابلوی بزرگ احیاناً نئونی که اسمش را بخواهد اعلام کند؛ حتی خود دانشگاه جلوی درب ورودی نشان کوچکی دارد و بس. نام دانشکده‌ها هم با حروف فلزی بسیار کوچک جلوی ساختمان نوشته شده است.

صفحه‌ی 96
نماد چنین دانشگاه عریض و طویلی(مریلند) هم یک لاک‌پشت بامزّه است که در همه جاهای دانشگاه به اشکال فانتزی مختلف دیده می‌شود. این همه تأکید بر نماد، بیش از اسم دانشگاه خود، قابل بررسی است و البته شعار بسیار عجیب دانشگاه: «عمل مردانه، گفتار زنانه» که قابل بررسی بیش‌تر هم هست و نمی‌فهمم که چرا فمینیست‌های مسؤول، به خدمت این دانشگاه از بابت این سفارش نمی‌رسند!

صفحه‌ی 125
آمریکایی‌ها بین لباس پوشیدن‌شان در خانه و بیرون، از زن و مرد تفاوتی نیست و بدجوری راحتند. استاد دانشگاه با شلوار کوتاه و تی‌شرت و قهوه‌به‌دست سر کلاس می‌رود، چه رسد به بقیه...

صفحه‌ی 142
«مک‌دونالد» ظاهر کشوری است که «وجه عامش» را صادر می‌کند و «وجه خاص»اش را وارد می‌کند، دانشگاه‌های آمریکایی، تنها در آمریکا هستند و بس و همبرگر و کوکاکولای آمریکایی دنیا را برداشته.
«همبرگر و کوکا» را صادر می‌کنند و جوان باهوش و مستعد شرقی را «وارد» و این یعنی بهترین تجارت و این است که مردمان این سرزمین مردمان سهل و ممتنعی هستند، هم عامه و ساده‌اندیش، هم باهوش، پیچیده و فرصت‌ساز.