با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

واسه نونه آقا

دوست ما برای درد بیضه‌ها رفته بود پیش دکتر. آقای سپیدپوش هم دستکش پوشیده و دوقلوها! را دنبال مشکل، بالا و پایین کرده بود.
معذب شده و با خجالت گفته بود: «آقای دکتر، می‌شه تمومش کنید؟ احساس بدی دارم.» دکتر هم جواب داده بود: «یعنی فکر می‌کنی بنده احساس خوبی دارم؟!»

روزهای روشن

یه روز خوب می‌آد که اسم و خبر ایران، صفحه‌ی اول هیچ روزنامه و سایتی توی دنیا نباشه.