تلاوتهای ذهنی یک خود نسل سوختهبین
تلاوتهای ذهنی یک خود نسل سوختهبین
این را ابوی قبل از انقلاب خریده و بعد از کمی استفاده بایگانیاش کرده بود. داخل رکابش فرورفتگی کوچکی داشت که با کمی دقت و ریزبینی میشد تاج ظریفی را دید که یحتمل به یاد و یمن آن دوران شاهنشاهی و شاهدوستی حک شده بود.
در اوان نوجوانی به خیال پلاتین بودن، مدتی دستم میکردم تا اینکه طلافروشی گفت طلای سفید است. دل کندم و در آوردم و رفت توی جعبهای، ته کمدی، تا سالها بگذرد و بگذراند.
هنگام یک جابهجایی، دوباره کشفش کردم. بردم طلاسازی تا به آن رنگ و لعابی بزند. میگفت نگینش برلیان است. پایین رکاب با نقره جوش خورده و قرار شد با طلای همرنگش عوض شود.
انگار تکه طلای از یاد رفته، روزگار نویی را آغاز کرده است.