با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

حسین یعقوبی، تخت بخواب، نشر چشمه

جای کشتی در بندر، امن است. اما جای کشتی در بندر نیست.

...

انتظار نداشتم در کتاب طنزی، چنین جمله‌ای را ببینم. تصور کردم جمله قصاری است که از زبان یکی از شخصیت‌های داستان نقل شده. در اینترنت جست‌وجو کردم و مشابه‌ش را نیافتم. پس به اسم خود نویسنده، سند زدم. خوشم آمد شاید چون اشاراتی دارد که در جغرافیای زیسته من آشناست.

رسول پرویزی، شلوارهای وصله‌دار، نشر امیرکبیر

طبع بسیارى از زنان و دختران طبع مورچگان است. مورچه بى آن‌که یک دقیقه آرام باشد در تلاش ذخایر و اندوخته‌هاى غذایى است، بسیارى از خانم‌ها و دختر خانم‌ها نیز دائماً به فکر ذخیره عشق‌ند، مرد را به هر صورت جزء ذخایر عشقی خود مى‌دانند و دست رد به سینه‌اش نمى‌زنند و به حکم آن‌که شاید دومى نگرفت اولى را از دست نمى‌دهند همه را راضى نگه مى‌دارند تا خدا چه خواهد.

حسین یعقوبی، تخت بخواب، نشر چشمه

«چرا فکر می‌کنی چیزای عجیب‌غریب واسه مردم جذابه؟ قصه‌های فانتزی و سوررئال رو فقط کسایی می‌نویسن که تخیل خوبی دارن، اما نویسنده‌ی خوبی نیستن... از توصیف یه موقعیت ساده و معمولی که برای همه آشناست عاجزن، برای همین درباره‌ی چیزایی می‌نویسن که تماماً ذهنیه.»

رسول پرویزی، شلوارهای وصله‌دار، نشر امیرکبیر

محصّل دوره ادبی طبعاً عاشق‌پیشه می‌شود، مثل شاگردان دوره‌های ریاضی و طبیعی سر و کارش با لابراتوار و فرمول‌های گیج‌کننده و ریاضیات عالیه نیست، سر و کارش با شعر و غزل و تاریخ و آثار جاوید ادبی است.
شعر و ادب آن هم در زبان ما، مقدمه عشق و عاشقی است. بروید و به کلاس‌های ادبیات سر بزنید و در آن‌جا تا بخواهید لیلی و مجنون، رومئو و ژولیت و یوسف و زلیخا پیدا می‌شود.
آخر؛ جوانی هست، شادابی هست، نان مفت پدر هست، شعر و غزل هم هست اگر با این مقدمات عاشق نشوند خیلی خرند.

حسین یعقوبی، تخت بخواب، نشر چشمه

وقتی روزبه پرسیده بود به جای نوشتن داستان چه کار کند، گفته بود: «برو تدریس کن، تو برای بحث‌های تئوریک سواد و مطالعاتت خوبه. از قدیم گفتن کاری رو که نمی‌تونی انجام بدی آموزش بده.»