تلاوتهای ذهنی یک خود نسل سوختهبین
تلاوتهای ذهنی یک خود نسل سوختهبین
اگر مثل من این قدر بیکار باشید که به شعر ترانههای بندری امروز (که سردمدارشان امید جهان و حامد پهلانه!) دقت کنید درخواهید یافت که اصولاً ترانهای درست و حسابی در کار نیست که تبعاً ترانهسرایی هم در کار نیست. در مورد پهلان که خودش با حفظ سمت، ترانهسرایی هم میکند. کلاً جهانبینی ترانههای این بزرگواران، دو چیز است: یا بازخوانی ترانههای بندری قدیمی است یا اصطلاحات هزار بار دستمالی شدهای مثل دلبر نازم و دلمو بهت میبازم حول یک اسم دخترانه که بتوان اجرای مراسم چند پارتی و جشن تولد بیشتر را گرفت و پول بیشتری به جیب زد.
اما جریان شهرام آذر (سندی) با بقیه فرق دارد. از همآن قدیمها کلمات جالب و دستنخوردهای استفاده میکرد تا این آخرین ترانهاش؛ مو خوشُم.
احساسم این است که شاعر این آهنگ، یک مرد مُسن جنوبی است که سابقه آشنایی با صنعت نفت قبل از انقلاب را دارد. یا ترانه از ایران به دست خواننده رسیده، یا ترانهسرا ایرانی مهاجری است در غربت که واژگان فارسیاش در گذشته فریز شده است. آخر فقط یک نفتی قدیمی به دفتر و ستاد میگوید آفیس، و نگهبان را ناتور صدا میزند. آن درخت کُنار هم که اشانتیون ترانه است.
پینوشت: بیاختیار یاد نجف دریابندری افتادم. نام و نام خانوادگی مترجم شهیر آبادانی که سابقه نفتی هم دارد، به طور پیشفرض طراحی صحنه جنوب را دارد.
تا چند روز پیش به سلیقه موسیقایی تون delom خوش بودا !
پسفردا اگه ملت با جستجوی "مو خوشم از داریوش رفیعی" اینجا رسیدن جز خودتونو ملامت نکنین :دی
خیلی لذت بردم از لحظاتی که در این وبلاگ سپری کردم. به یاد سال ها پیش دلم یه وبلاگ جذاب و واقعی می خواست خوشحالم که به اینجا رسیدم.
ممنون، من هم خوشحال شدم. لطف کردید با حضور و کامنتتون.