با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

مایکل کرایتون، نژاد آندرومدا، ترجمه فائزه دینی، نشر روزنه

نظریه‌ی پِیک Messenger Theory از سوی جان آر. سموئلز، یک مهندس ارتباطات، ارائه شده بود. او در سخنرانی‌اش در «پنجمین کنفرانس سالانه‌ی ارتباطات و فضانوردی» نظریاتی را پیرامون روش‌هایی که موجودات بیگانه‌ی کرّات دیگر ممکن است برای ارتباط با سایر فرهنگ‌ها بگزینند، عرضه نموده بود. او عقیده داشت که پیشرفته‌ترین راه‌کارها در فن‌آوری ارتباطاتِ زمینی ناکارآمد خواهد بود و فرهنگ‌های پیشرفته روش‌های بهتری می‌جویند.

او می‌گفت: «فرض کنید، مثلاً، فرهنگی بخواهد همه‌ی کیهان را از وجود خود آگاه سازد، یا مثلاً، بخواهد نوعی «میهمانی رسمی» در مقیاس کهکشانی ترتیب دهد و خود را به همسایگانش در کهکشان رسماً بشناساند، و اطلاعاتی یا نشانه‌هایی را مبنی بر وجود خود به هر سو گسیل کند. بهترین روش برای این کار چیست؟ پیام‌های رادیویی؟ نه، فکر نمی‌کنم. کاربرد امواج رادیویی بیش از اندازه کُند و گران است و خیلی زود میرا می‌شوند. حتی پیام‌های قوی در چند میلیارد کیلومتری ضعیف شده، قابل آشکارسازی نیستند.

امواج تلویزیونی حتی از این هم بدترند. پرتوهای نوری، حتی در صورت قابل استفاده بودن، فوق‌العاده گران تمام می‌شوند. حتی اگر کسی بتواند راهی برای منفجر ساختن ستاره‌ها بیابد؛ انفجار ستاره‌ای هم‌چون خورشید به عنوان نوعی پیام کیهانی، به راستی پرهزینه خواهد بود!

به جز هزینه، همه‌ی این روش‌ها به نوعی نقص سنتی گرفتارند که در مورد هر تابشی صادق است، یعنی کاهش قدرت در طول فاصله، یک لامپ الکتریکی ممکن است در فاصله‌ی سه متری کاملاً روشن به نظر برسد، یا امکان دارد در فاصله‌ی سی‌صد متری هنوز به اندازه کافی روشن دیده شود، یا حتی ممکن است از 15 کیلومتری دیده شود، ولی از 1.5 میلیون کیلومتری، کاملاً بی‌فروغ خواهد بود، زیرا انرژی تابشی بر حسب توان چهارم شعاع فاصله کاهش خواهد یافت. و این یک قانون ساده و تخلف‌ناپذیر فیزیک است.

خوب! از فیزیک برای ارسال پیام‌ها استفاده نکنید، بلکه زیست‌شناسی را به کار ببرید! شما نظام ارتباطی کارآمدی پدید می‌آورید که نه تنها در فواصل دور دچار نقص و کاستی نمی‌گردد، بلکه در فاصله‌ی 1.5 میلیون کیلومتری از مبدأش، تقریباً همان قدرت نخست خود را دارا است.

کوتاه سخن این‌که جانداری را طراحی می‌کنید که پیام‌تان را انتقال دهد، نوعی پِیک زیستی. این جاندار خود‌نسخه‌بردار، ارزان با قابلیت تکثیر فوق‌العاده زیاد خواهد بود. با چند دلار می‌توانید میلیون‌ها از آن را تکثیر کرده، به هر سوی فضا گسیل دارید. این‌ها ریزجانداران مقاومی‌اند که در شراط دشوار و غیرقابل تحمل فضا می‌توانند رشد و تکثیر کنند. ظرف چند سال، تعداد بی‌شماری از آن‌ها در کهکشان وجود خواهند داشت، که به هر سو حرکت می‌کنند و انتظار می‌کشند که با نوعی دیگر از حیات تماس پیدا کنند.

و چه هنگام چنین چیزی پیش می‌آید؟ هنگامی که هر جاندار واحد توان بالقوه‌ای برای رشد و تبدیل به اندام یا جاندار کاملی دارا باشد و به محض برخورد با حیات با سازوکار ارتباطاتی کاملی شروع به رشد کند. این فرآیند هم‌چون انتشار میلیاردها سلول مغزی است که هر یک از آن‌ها بتوانند در شرایط مناسب دوباره به مغز کاملی تبدیل شود این مغز نورس به صورتی با آن فرهنگ و تمدن جدید ارتباط برقرار می‌سازد؛ و آن را از وجود دیگران آگاه می‌کند و شیوه‌های تماس با آن را معلوم می‌دارد.»

نظرات 1 + ارسال نظر
ف. دوشنبه 2 مرداد 1396 ساعت 05:34

استفن هاوکینگ یه جمله جالبی داشت. میگفت اولین تماس ما با یه تمدن فرازمینی، ممکنه شبیه اولین تماس بومی های آمریکا با کریستف کلمب باشه و همون نتیجه رو به دنبال داشته باشه برامون(نقل به مضمون)

این پست شما در عین هیجان انگیز بودنش یکم منو میترسونه. اینکه ما اون تمدن ضعیفی باشیم که خرده نونی از خودش به جا میذاره و یه تمدن قوی تری هم باشه که قدرت ردیابی منشأ این اثر ها رو داره و دنبالش تا منبع میاد.

این ترس خیلی‌هاست. همینه که می‌گن این قدر دنبال تمدن‌های دیگه توی فضا نگردید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد