سال گذشته [1388] کاملاً اتفاقی چند نقاشی عجیب و غریب از دورهی قاجار دیدم. چند نقاشی حیرتانگیز که همخوابگی زن و مردی را در آن دوره نشان میداد. نقاشیهایی با همان نقش و نگارهای دورهی قاجار، همان خط و خالها و ریزهکاریها. ولی عجیب این بود که در هیچ کدامِ آنها هیچ نشانی از برهنگی دیده نمیشد و فقط از حالتشان و فرم ایستادنشان میفهمیدی که با هم هستند. زن و مردی کاملاً پوشیده، با لباسی سیار زیبا، لباسی که بیشتر برای ورود به دربار مناسب بود. از یکسو خندهدار به نظر میرسید و از یکسو دردآور. اما مساله این بود که نقاش با وجود آنکه وارد حیطهی ممنوعهای شده بود، حیطهای که ورود به آن به ظاهر بسیار دور از ذهنتر از برهنگی میآید، ولی نتوانسته یا نخواسته بود تابوی برهنگی را بشکند.