با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

رساله درباره‌ی نادر فارابی، مصطفی مستور، نشر چشمه

او [نادر] در همین نامه‌ی کوتاه اشاره می‌کند که مادرش کم‌وبیش تنها یک کلمه است: «ساده». نادر تأکید می‌کند که اگر بخواهد مادرش را به شکلی تفصیلی توصیف کند، حداکثر می‌تواند دو کلمه‌ی دیگر به صفت «ساده» اضافه کند: «خانه‌دار ساده‌ی خوب».

نادر در جای دیگری دیدگاه خودش را درباره‌‌ی این سه واژه از منظری فلسفی و تا حدی مذهبی شرح داده است. از نظر او «سادگی» و «خوبی» ویژگی‌هایی هستند که می‌توانند در هر موجودی هبوط کنند و یکی از بهترین وجودهایی که می‌تواند «میزبان» این دو خصوصیت شود، «زنِ خانه‌دار» است.

از نظر نادر، نکته‌ی شگفت‌انگیز این است که پس از استقرار این دو صفت در زن خانه‌دار، او و دو ویژگی‌اش، تثلیث‌وار، چنان با هم متحد می‌شوند که تمایزشان از هم ناممکن است. بدین گونه او نتیجه می‌گیرد که «زن خانه‌دار» به شکلی طبیعی چنان با «سادگی» و «خوبی» آمیخته می‌شود که تفکیک او از این دو خصوصیت ناممکن است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد