در آغوش توست که وجود خدا را حس میکنم.
سختترین کار دنیا که پس از آن همه کارها آسان میشود؛
گفتن کلمه « ببخشید » است.
بدشانسی رو میبینی. در دراماتیکترین وضعیتها، عقل و منطق نمیذاره تصمیم احساسی بگیرم.
به همین دلیله که از زندگیم لذت نمیبرم.
پرپرم کن.
هرچه داشتم، جز یکی را به پایت ریختم.
دیگر غرورم را از من نگیر.
منِ بیغرور، موجود بیارزشیست که لیاقت عشق تو را نخواهد داشت.
- دوسِت نداشته باشم؟
اگر قیچی چسباند و چسب پاره کرد، من هم میتوانم.
چه توقعاتی داری تو...
اگر غم و غصه دنیا به دلم هجوم بیاورند، اگر ماتم عالم بر سرم آوار شود، هیچیک مثل اشک ریختن تو نمیتواند من را به گریه بیاندازد.
گریه نکن تا زنده بمانم.
بقیه را نمیدانم ولی هویت ما با دشمنانمان تعریف میشود. در این اقلیم کسی که دشمن نداشته باشد، مرده بدانیدش.