در جهان رابطههای عاطفی، مصداقها تو رو به مقصد نمیرسونند.
مهم نیست که تو از «چی» خوشت بیاد یا نیاد.
موی بلنددوست داشته باشی یا کوتاه،
تهریش بذاره یا شیشتیغ کنه،
موی سینهش از یقهی بازش پیدا باشه یا کیپ باشه،
انگشتر دستش کنه یا نکنه،اسپرت بپوشه یا رسمی،
قدبلند باشه یا متوسط...
مهم اینه که از «کی» خوشت بیاد، فقط کافیه که گرفتار بشی.
دیگه اگه پشت مو هم بذاره عاشق این مدل موها میشی،
اگه اصلاح نکنه از برخورد ریشهاش با صورتت کیف میکنی،
اگه یقههفت بپوشه دیگه به یقه گردها نگاه هم نمیکنی،
اگه ساعت بندچرم دستش کنه دیگه از بندفلزیها خوشت نمیآد،
اگه شلوار کتون پاش کنه دیگه چه معنی داره مرد، شلوار پارچهای بپوشه؟
این «خوشم میآد»ها و «خوشم نمیآد»ها به «آنی» بنده.
همهش حرفه و باد هواست.
مهم حرفیست که اون بزنه،
مهم کاریست که اون بکنه،
مهم چیزیست که اون بخواد،
مهم «اونه».