کالوسین Kalocin شاید نهانیترین راز امریکا در یک دههی پیش از این بود. کالوسین دارویی بود که «صنایع دارویی جنسن Jensen Pharmaceuticals» در بهار 1965 کشف کرده بود، مادهای آزمایشگاهی که با کد UJ-44759W یا به طور خلاصهتر K-9 طبقهبندی گردید؛ این دارو در خلال آزمایشهای معمول صنایع جنسن برای ارزیابی آثار همهی ترکیبات جدید، کشف شده بود.
جنسن نیز همچون بیشتر شرکتهای داروسازی، همهی داروهای جدید را به روشی همهجانبه میآزمود؛ یعنی بر روی این ترکیبات مجموعهای از آزمایشهای استاندارد و روشمند را به منظور یافتن هر گونه فعالیت زیستی قابل توجه انجام میداد. در این آزمایشها، از جانوران آزمایشگاهی – موش صحرایی، سگ و میمون – استفاده میگردید؛ و در مورد هر ترکیب، بیست و چهار نوع آزمایش صورت میپذیرفت.
جنسن به چیز عجیبی در مورد K-9 برخورد. این ترکیب از رشد، جلوگیری میکرد. جانور نوزادی که این دارو به آن داده میشد، هرگز به اندازه و ابعاد کامل جانور بالغ نمیرسید. این کشف پژوهشگران را به انجام آزمایشهای دیگری که نتایج شگفتآورتری انجامید، واداشت.
جنسن دریافت که این دارو متاپلازیا، دگرگونی یاختههای طبیعی بدن به اشکال جدید و خطرناک، یعنی پیشدرآمدِ سرطان، را متوقف میساخت. جنسن که سخت هیجانزده شده بود، آزمایشهای دامنهداری را در مورد این دارو در برنامهی کار خود قرار داد.
تا سپتامبر 1965 دیگر شکی در این نبود که کالوسین سرطان را متوقف میکرد. این دارو، از طریق سازوکار نامعلومی، از تولید مثل ویروس عامل لوسمی نخاعی جلوگیری میکرد. جانورانی که این دارو را دریافت کرده بودند، به این بیماری دچار نمیشدند؛ و اگر پیشتر علایم بیماری را از خود نشان میدادند، به وضعیت طبیعیشان بازمیگشتند.
خوشحالی جنسن به همین اندازه محدود نشد؛ به زودی معلوم گردید که این دارو یک عامل ضد ویروسی وسیعالطیف بود. کالوسین؛ ویروس هاری، فلج اطفال، لوسمی و زگیل معمولی را نابود میکرد، و عجیب اینجا بود که این دارو باکتریها را نیز از بین میبُرد، و قارچها و انگلها را هم!
به هر حال، به نظر میرسید که این دارو گویا همهی جانداران تکیاختهای، یا سادهتر را نابود میکرد و هیچ تأثیری بر روی دستگاههای عضوی – مجموعههایی از یاختههای تخصصی و سازمانیافته که واحدهای بزرگتری را تشکیل میدادند – نداشت. دارو، در این مورد به طور گزینشی عمل میکرد.
در واقع، کالوسین آنتیبیوتیکی فراگیر بود؛ و میتوانست هر عامل بیماریزایی، حتی عامل سرماخوردگی معمولی، را هم نابود سازد. البته به طور طبیعی، اثراتی جانبی نیز داشت: باکتریهای طبیعی درون روده کشته میشدند؛ از این رو، همهی مصرفکنندگان این دارو به شکمرَوِش شدید دچار میگشتند. ولی به نظر میرسید
که این بهای اندکی برای درمان سرطان بود.
در دسامبر 1965، اطلاعات مربوط به این دارو به طور محرمانه در میان سازمانها و مراکز دولتی مهم بهداشتی دست به دست شد. و از آن زمان، برای نخستین بار، مخالفتهایی در برابر مصرف این دارو ابراز گردید. اشخاص زیادی، از جمله جرمی استون، میگفتند که مصرف آن باید منع شود.
ولی دلایل منع استفاده از آن بیشتر نظری بودند؛ و جنسن که میلیاردها دلار سود پیش رویِ خود میدید، به سختی از آزمایش بالینی دارو دفاع میکرد. سرانجام دولت و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی (HEW) و اداره نظارت بر مواد غذایی و دارویی (FDA) و دیگران با جنسن موافقت کردند و علیرغم اعتراضات استون و سایر همفکرانش، انجام آزمایشهای بالینی بیشتر را اجازه دادند.
در فوریه 1966، آزمایش بالینی مقدماتی و محدودی صورت پذیرفت. در این آزمایش، بیست بیمار مبتلا به سرطان درمانناپذیر و بیست داوطلب سالم از زندان ایالتی الاباما شرکت کردند. هر چهل آزمودنی به مدت یک ماه دارو را به طور روزانه مصرف کردند. نتایج همچنان بود که انتظار میرفت: آزمودنیهای طبیعی به عوارض جانبی ناخوشایندی دچار شدند که البته به هیچوجه، جدی نبود. بیماران سرطانی نیز علایم حیرتانگیزی از بهبود را نشان دادند.
در اول مارس 1966، دورهی یکماههی مصرف دارو از سوی این چهل نفر به پایان رسید. ظرف شش ساعت پس از قطع دارو، همهی آنها مردند!
این همان پیامدی بود که استون از آغاز، پیشبینی کرده بود. او خاطرنشان کرده بود که آدمی، در طول قرنها ظهورش بر روی زمین، به نوعی مصونیت سازشی در برابر بیشتر جانداران میکروسکپی دست یافته است. بر روی پوستش، در هوای پیرامونش، در ششهایش، شکم و رودهها و حتی جریان خونش صدها ویروس و باکتری گوناگون یافت میشوند که بالقوه مرگبار و مهلکاند؛ ولی انسان در طول سالیان دراز؛ با آنها سازش یافته؛ و فقط معدودی از آنها هنوز میتوانند او را به بیماری دچار سازند.
همهی اینها نشانگر تعادلی دقیق میان انسان و محیط پیرامونش است. اگر داروی جدیدی ارائه شود که همهی باکتریها را بکُشد، همان تعادلی که در طول سالیان دراز پدید آمده، بر هم میخورد؛ و کارکرد تکاملی قرنها از حیات انسان بر روی این کره، همه بر باد خواهد رفت. و راهی برای پیدایش نوعی «اَبَرعفونت»، یعنی مشکل جانداران جدیدی که ناقل بیماریهای جدیدند، گشوده واهد شد.
استون راست میگفت: هر چهل داوطلب از بیماریهای ناشناخته و وحشتناکی که هیچکس پیشتر ندیده بود، درگذشتند. بدن یکی از آنان، از سر تا به پا، دچار نوعی آماس شد، آماس داغ و متورمی که سرانجام به مرگ وی در اثر خفگی ناشی از اِدِم (نفوذ مایع سرم خون به فضای میانبافتی یا حفرههای بدن) دستگاه تنفسی انجامید. دیگری قربانی جانداری شد که در عرض چند ساعت، بافت معدهاش را خورد و از هم گسست. در سومی، نوعی ویروس مغزش را به صورت تودهای ژلهای مانند درآورد؛ و از این قبیل...
جنسن اجباراً از آزمایشهای دیگری دربارهی این دارو صرفنظر کرد. دولت که فهمیده بود استون آنچه را روی داده، از قبل به درستی پیشبینی کرده بود، با پیشنهاد وی موافقت کرد و به شدت انجام هر گونه آزمایشی را با کالوسین ممنوع ساخت.