-
ولگرد
سهشنبه 2 آذر 1389 01:46
آهنگ «ولگرد»، استخراج شده از ترانه «ولگرد» با صدای «امید عراقی» دانلود آهنگ «ولگرد» فعلاً این آهنگ، زنگ گوشیم هست.
-
گر پسندی و پذیری، دل و جان هدیه کنم
دوشنبه 1 آذر 1389 03:03
در هدیه دادن لذتى است که در هدیه گرفتن نیست. مگر این که در اصفهان باشید!
-
همه چی آرومه
یکشنبه 30 آبان 1389 02:06
بعد از چند شب این شرجى سمج دست از سر ما برداشت و از غروب نسیم خنکى که از بهشت فرار کرده بود سمتمان آمد. آخر شب به هر که از دوستان زنگ زدم، جایى و به کارى مشغول بودند. به ناچار و بعد از مدتها به تنهایى، پیاده سمت ساحل راه افتادم. هر وقت به ساحل رفتم با دوستان بودم و مشغول صحبت و بىتوجه به کلیت ماجراهاى محیط اطراف....
-
شادا به روزی این چنین
شنبه 29 آبان 1389 02:39
شیرینتر از مدال طلای «خدیجه آزادپور» در گوانگژو، شیوهی شادی او بر روی سکوی قهرمانی بود. پریدن سرخوشانه به روی پلهی اول، خندههای از ته دل، مشت گره کرده در هوا، دست تکان دادنها و به دندان گرفتن مدال طلا، حلاوت خاصی داشت. این تأثیرگذارترین صحنهای بود که از ابتدای مسابقات دیدم. انعکاس و پخش مکررِ همراه با موسیقی...
-
گزیدهی کتاب تاریخ ایران مدرن
جمعه 28 آبان 1389 02:07
گزیدهی کتاب «تاریخ ایران مدرن» نوشتهی «یرواند آبراهامیان» ترجمهی «ابراهیم فتاحی» نشر «نی» لابهلاى این همه کتاب درسى و شعر و داستان، خواندن این کتاب را به همه توصیه مىکنم. «یرواند آبراهامیان» استاد تاریخ کالج باروک نیویورک با تسلط شگفتآورش بر تاریخ و فرهنگ جامعه ایران که برخاسته از سالها مطالعه است به گوشههاى...
-
هفت
پنجشنبه 27 آبان 1389 02:10
پردیس مگر در یقهی باز پریهاست؟! چند روزی است که این مصرع، ورد زبانم شده است. با خود گفتم تا این احساس، منقضی نشده با دیگری در میان بگذارم. بالا تا پایین دفترچه تلفن گوشی را که گشتم، از میان 270 اسم، تنها یکی را پیدا کردم که شوق و ذوق شاعری داشت. برایش پیامک که کردم، جواب داد که: آره، مخصوصاً تو یقهی بازِ ... و ......
-
باز هم تو، پردیس!
چهارشنبه 26 آبان 1389 02:05
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA پردیس مگر در یقهی باز پریهاست؟
-
در رویای بابِل
پنجشنبه 20 آبان 1389 09:55
چنان آدم خیالاتی است که بدون معشوق هم عاشق میشود.
-
خیام! اگر ز باده مستی، خوش باش
چهارشنبه 19 آبان 1389 09:37
این هم از تیزر صوتی عنوان وبلاگ. آنهایی که صدای خواننده را زنگ گوشی میکنند، میتوانند به عنوان Ringtone استفاده کنند. قصد دارم از این پس، تکههای موسیقی زیبایی (البته به سلیقه خودم) را که از دل ترانهها و تصانیف بیرون کشیدهام و از نظر زمانی مناسب زنگ گوشی موبایل هستند، به مرور در این جا منتشر کنم. دانلود «با ماهرخی...
-
ماتَرَک
سهشنبه 18 آبان 1389 09:34
به همراه پول و ملک و زمین و قد و خون و چهره و صفات ژنتیک که به آدمی ارث میرسند، «ناسزا» نیز هست. با همهی تلاشی که میکنم مانند اَبَوی نباشم، دریافتهام که در شرایط واجبالفحش، همآن دشنامی را میدهم که همواره او میدهد.
-
تو نینی چشات قناری خوابه
دوشنبه 17 آبان 1389 10:34
مادران، «شاهد»انند. شاهد خاطرات کودکی ما. خاطراتی با حضور ما ولی بدون ثبت در حافظهای که هنوز فعال نشده بود. خواهرزاده کوچکم، به پشت که میخوابد دستها را اطراف سرش به حالت تسلیم بالا گرفته و انگشتانش را مشت میکند. مادر میگوید: «شبیه بچگیهای توست. بچه که بودی، این جوری میخوابیدی.» به این حالتِ خوابیدن، میگویند:...
-
زیپ
شنبه 15 آبان 1389 11:53
- چه پاستوریزهای پسرجان! - دریدگی که هنر نیست.
-
من خبر نداشتم
پنجشنبه 13 آبان 1389 13:26
- خاطراتت رو خوندم. هیچ اتفاق مهمی تو زندگیت نیفتاده؟ - چه اتفاقی مهمتر از خود زندگی.
-
مینمایم این چنین وحشی، ولی رامم هنوز
دوشنبه 10 آبان 1389 02:00
هر کس در خود، شیطانی مقیم دارد. اهریمن درون من، فقط این جا مینویسد. مرد عمل نیست.
-
دستمال برای سردرد
یکشنبه 9 آبان 1389 02:11
چرا در کاری دخالت کنم که سرانجامش شنیدن «به تو چه؟» است؟
-
که دوستش داری از چشمات معلومه
شنبه 8 آبان 1389 01:35
اگر دوستی تلفن نوکیایی داشته باشد و اجازهی دسترسی بدهد، پس از سرک کشیدن به بخش پیامها که از تفریحات لذتبخش و سالم! من است، دومین جایی که سر میزنم، قسمت موزیک پلیر Music player، Playlist، بخش بیشتر پخش شدههاست Most played tracks. برایم جالب است بدانم دوستان، چه ترانههایی را بیشتر گوش میکنند. و از خودم میپرسم...
-
چه دانمهای بسیار است ولکن من نمیدانم
جمعه 7 آبان 1389 02:16
- ؟؟؟ - نمیدونم. - پس تو چی میدونی؟ - فقط این رو میدونم که نمیدونمهای من از نمیدونمهای تو کمتره!
-
یوم تبلی السرائر
پنجشنبه 6 آبان 1389 02:48
قطع یک رابطه مانند سقوط هواپیماست. بایست منتظر بازشدن جعبه سیاهِ «اسرار» بود.
-
چیزی بگو
چهارشنبه 5 آبان 1389 02:30
«چى بگم والا»؛ بدترین جواب ممکن است.
-
قفس به این بزرگی
سهشنبه 4 آبان 1389 01:52
- نمىدونى مؤدب بودن مقابل شما، حسرت چهقدر فحش که رو دلم نگذاشته.
-
جنوبگان
شنبه 1 آبان 1389 10:46
جایی که خورشید دیکتاتوری میکند؛ زدن عینک آفتابی، واجب عینی است.
-
سوگوار جاودانه
جمعه 30 مهر 1389 10:11
دیشب مادر زنگ زد. بعد از ده روزی که با خانه تماس نگرفته بودم، تلفن زده بود که ببیند چه مرگم است. حالم را پرسید و این که کِی برمیگردم. از بچهگی به من میگفت که «خیلی بی قید و صفتی. جایی میروی مسافرت، انگار نه انگار که مادری داری چشم به راه و نگران که منتظر خبر سلامتی توست. یک تلفن ساده که میتوانی بزنی.» تا کاسهی...
-
بلاواسطه
پنجشنبه 29 مهر 1389 12:46
- من در مورد تو، یک جور دیگر فکر میکردم. - اشتباه فکر میکردی عزیزم! وظیفه ندارم طوری که من را به تو معرفی کردهاند، باشم.
-
جای خالی را با کلمهی مناسب پر کنید
چهارشنبه 28 مهر 1389 14:33
دوستت دارم، رمز ورود به ... زنان است.
-
بیا منو یاری بکن
سهشنبه 27 مهر 1389 17:46
از کار برمیگردم. در اتاق را میبندم. چراغ را خاموش میکنم. روی تخت دراز میکشم. پخش موسیقی همراهم را راه میاندازم. چشمانم را میبندم تا ساعتی استراحت کنند. هنوز کار دارم باهاشان. کتابهای نخوانده و فیلمهای ندیده بسیاری مانده که باید ببینم و مهمتر از همه، روی ماه کسانی که هرچه ببینی، باز کم دیدهای.
-
با گریهی زیاد، با خندههای کم
دوشنبه 26 مهر 1389 15:54
در تمام عمر، از میان هزاران هزار ترانهای که گوش کردهام؛ خیلیها را پسندیدهام، ستایش کردهام، زمزمه کردهام، به دیگران توصیه کردهام، به طبع شاعر و ذوق آهنگساز و صدای خوانندهاش آفرین گفتهام، همراهشان شاد و غمگین و احساساتی شدهام... ولی تنها با دو ترانه گریه کردهام: اولی؛ در حدود سیزده سال پیش، شاید سال 1376،...
-
تو چه میفرمایی؟
یکشنبه 25 مهر 1389 11:03
در زندگی روزمره لحظات بیشماری وجود دارد که انتخاب کاری که باید کنی برایت علیالسویه است. در همین لحظات جزئی و به ظاهر بیاهمیت، انجام آن کار که به خشنودی دیگری بیانجامد به معنای انفعال، تأثیرپذیری و عقبنشینی از خویشتن نیست. برای منی که از تلویزیون، فقط پخش زنده فوتبالش را میبینم، فیلم شبکه سه و سریال شبکه دو هیچ...
-
تماشای فوتبال از طبقه سوّم آزادی
شنبه 24 مهر 1389 11:12
اجتماع امروز ایران ما که جامعهی فوتبال زیرمجموعهای از آن است، خطّ قرمزهای فراوانی دارد مشتمل بر اخلاقی، سیاسی، قومی، شرعی و از همه بیشتر و قویتر، عُرفی. خطّ قرمزهای بیشماری که حرکت در مسیر مستقیم را کُند و دشوار میکند. به نحوی که برای پانگذاشتن بر روی این خطوط قرمز میبایست مدام در خود مچاله شد، حرکت نکرد،...
-
مسخ
جمعه 23 مهر 1389 11:06
در زادگاهم به لهجه محلی حرف میزنم و در محل کارم به فارسی سره صحبت میکنم. بس که سالهای دور از خانه طولانی شده؛ دیشب در کمال ناباوری متوجه شدم به زبان فارسی، فکر هم میکنم.
-
تو برو خود را باش
پنجشنبه 22 مهر 1389 17:09
زیستن بدون اهمیت دادن به قضاوت دیگران درباره خود، زندگی را به نحو دلپذیری، رضایتبخش میکند.