-
شعور نداری که
پنجشنبه 7 آذر 1392 03:05
هر کس یک فحشِ تحبیب خاص دارد که نثار عزیزش میکند. دشنامی از سر شوخی که ملایم و رقیق شده است برای وقتهایی که حرصت را در میآورد، فحشی که پسِ چهرهی نازیبایش، «دوستت دارم»ی در خود پنهان دارد. از خودم شروع میکنم؛ فحشِ تحبیب من، این است: «احمق جان!» البته پیام کردنش، حلاوتی دوچندان دارد!
-
سلام لیلا خانوم
دوشنبه 4 آذر 1392 01:58
لیلا ؛ نام دوم همهی معشوقههاست.
-
برگزیدهی داستان همشهری 26 قسمت سوم
جمعه 1 آذر 1392 20:19
داستان رادیویی آنوشکا جاسراج علیرضا شاهمحمدی صفحهی 137 عصرهای یکشنبه وقتی خانه را ترک میکنم، همسرم از همیشه خوشحالتر است. پنجسال است ازدواج کردهایم؛ هنوز خیلی زود است که از نبودنِ هم لذت ببریم. رفقای کافهی ایرانی چنین عقیدهای ندارند. آنها فکر میکنند عشق و ازدواج دو موضوع جدا هستند. صفحهی 138 کاروکاسبی...
-
باران تویی
چهارشنبه 29 آبان 1392 15:39
اگر شمالی بودم از باران متنفر میشدم ولی حالا که بچهی جنوبم، عاشق بارانم.
-
برگزیدهی داستان همشهری 26 قسمت دوم
چهارشنبه 29 آبان 1392 13:25
بنبست آینه محمد صالحعلاء صفحهی 99 من گفتم: «خودم میدونستم،..» همسرم گفت: «میدونستی؟... پس چرا به من نگفتی؟ من حتی خوابهای خودم رو برات تعریف میکنم.» ملکهی من مریم منوچهری صفحهی 107 همیشه آشپزخانه ساعت یازده صبح، زیبایی دلفریبی دارد. مانند بانوی موقری که اطراف چشمهای عسلیرنگش چینهای ریزی خودنمایی میکنند....
-
برگزیدهی داستان همشهری 26 قسمت اول
شنبه 25 آبان 1392 00:32
مزمار شیخ محمدتقی فلسفی صفحهی 49 اولین عکسالعمل خشکهمقدسها در مقابل سخنرانی من، سرِ بلندگو بود. میگفتند بلندگو مشکل شرعی دارد. در مجلس عروسی پسر یکی از محترمین که در اتاق بزرگی، جمعیت و مرحوم پدرم نشسته بودند، یکیشان با صدای بلند گفت: «آقای فلسفی خیلی حرفهای خوب میزنید اما متاسفم که این مزمار • را که آلت...
-
«لال»ه
شنبه 18 آبان 1392 20:58
بعد از لبها، نوبت لالهها است. گوشوارهها مزاحماند. تازه خریده است و خیلی دوستشان دارد. دلم نمیآید چیزی بگویم، لبهایم را روی هم میگذارم.
-
برگزیدهی داستان همشهری 25 قسمت پنجم
پنجشنبه 16 آبان 1392 02:18
گزیدهی نامههای نیما یوشیج به همسرش عالیهجان صفحهی 135 شاعر، این خلقت عجیب و نادرِ طبیعت از راست، دروغ بیرون میآورَد. حساب کن. از چشمش بترس. وقتی به مردم نگاه میکند، مردم در نزد او اوراق یک تاریخ ممتد و یادگارِ روزهای کهنه و مبهماند. اگر هیچکس نتواند این اوراق را بخواند، شاعر میخوانَد. • مفارقت شیرین است. از...
-
برگزیدهی داستان همشهری 25 قسمت چهارم
یکشنبه 12 آبان 1392 15:40
نامههایی که یغمای جندقی به سفارش علیاکبرخان دامغانی برای نامزد او مینوشت دل بردی از من به یغما صفحهی 133 فرمودهای نامهی مرا از چشم بیگانه نگاهدار و پیش آشنا کتمان کن. مصرع: نام جانان باید اندر جان نهان. البته کسی نخواند دید و نخواهد شنید، فرد: غیرتم با تو چنان است که گر دست دهد نگذارم که درآیی به خیال دگران...
-
برگزیدهی داستان همشهری 25 قسمت سوم
پنجشنبه 9 آبان 1392 02:34
منشآت تازه یافتهی قائممقام فراهانی به گوهرملک خانم از زن میترسم صفحهی 127 قربانت شوم، من طاقت این حرفهای شما را ندارم. دختر پادشاه هستی، بیتربیت بالا آمدی، خوشآمدگو بسیار، دلسوز غمخوار کم داشتی... نوشتهاید از زن خوف میکنی. بله قربانت شوم من قشونی و شمشیربند نیستم. ادعای رستم و اسفندیاری ندارم. میرزای فقیر...
-
برگزیدهی داستان همشهری 25 قسمت دوم
دوشنبه 6 آبان 1392 04:00
نشکن انور اکاوی نوید سالاروند صفحات 58-59 شش سالم بود که مادرم از پدرم خواست یک سطل زباله برایش بگیرد. برایم سوال بود که سطل زباله چیست. مادرم گفت سطل زباله ظرفیست برای چیزهایی که هیچ مصرفی ندارند و باید دور ریخته شوند. این برایم تازگی داشت. پیش از آن هرگز مجبور نبودیم چیزی را دور بریزیم. مثلاً کیسههای کاغذی را...
-
برگزیدهی داستان همشهری 25 قسمت اول
جمعه 3 آبان 1392 09:04
گزیدهی داستان همشهری 25 چرا میترسی؟ سروش صحت صفحهی 47 از سگهایی که پارس میکنند و دنبال آدم میکنند میترسم، از مار و موش هم میترسم، از سوسکی که کشتهام ولی هنوز تکانتکان میخورد هم میترسم ولی وانمود میکنم که نمیترسم. از جنازهی سوسک هم... اصولا از جنازه میترسم حتی جنازهی عزیزان و نزدیکانم، همانهایی که تا...
-
ما رایت الا جمیلا
سهشنبه 30 مهر 1392 10:24
• خیلی پررویی! •• میدونم ولی دوباره بگو! • پررویی. •• یه بار دیگه! • خوشت میآد؟ •• از شنیدنش که نه، از حالت لبات وقت گفتنش!
-
برگزیدهی کتاب ظهور و سقوط یک کتابفروش
دوشنبه 22 مهر 1392 00:05
برگزیدهی کتاب «ظهور و سقوط یک کتابفروش» نوشتهی «حشمت ناصری» نشر «الهام اندیشه» صفحهِی 29 خانمی با ظاهری آراسته و - به چشم برادری! - با چهرهای بگویینگویی زیبا، درخواست کتاب «...راز زیبایی ...» را کرد؛ ناخودآگاه و بدون تامل گفتم: «زیره به کرمان می برید خانم؟!» جملهی سوالی تعجبیِ بدون تفکرم، اثر تمام و کمال خودش...
-
عروسی که میشه بساطمون جوره
پنجشنبه 18 مهر 1392 01:54
• ... آخه میدونی، دوست داشتن سه جوره: یه جور این که دوستش داری ولی نه به اندازهای که ازدواج کنید. جور دیگه این که دوستش داری قدِّی که باهاش ازدواج کنی و ناجور این که دوستش داری بیشتر از اون که ازدواج کنید چون خرابش میکنه این عشق رو! •• این همه آسمون ریسمون بافتی که منو بپیچونی؟ • نه به جان ت... خودم! دوسِت دارم...
-
سرباز
دوشنبه 15 مهر 1392 23:13
• تا سنِّ یائسه شدنت ازت کام میخوام! •• ای هوسباز! بعدش چی؟ • تو از من کام بگیر!
-
برگزیدهِی داستان همشهری شماره 7
جمعه 12 مهر 1392 11:10
برگزیدهی داستان همشهری شماره 7 «مبادا» «نفیسه مرشدزاده» صفحهی 70 آقای میم، خودش از روی فیلمها فهمیده که زنها بیشتر دوست دارند وقتی که نیستند (سفر رفتهاند یا قهر کردهاند) یکی برایشان گریه کند تا این که یکی پیش رویشان، قربانصدقهشان برود. میم درست نمیداند چرا، شاید زنها جای خالی خودشان را از خودشان بیشتر...
-
شب به گلستان، تنها
سهشنبه 9 مهر 1392 19:25
• صدای زنگ پیام این گوشی رو خیلی دوست دارم. •• هماین تک بوق ساده؟ • آخه فقط تو شمارهشو داری.
-
یعنی کی میتونه باشه این وقت شب؟
جمعه 5 مهر 1392 23:30
توی اتاق که نشستهام، موبایل را کنار دستم میگذارم. صدای زنگ پیام که میآید، چند لحظه دیرتر برش میدارم و با خودم زمزمه میکنم: خدایا، خودش باشه! خدایا، خودش باشه! خدایا، خودش باشه!
-
کاهش
سهشنبه 2 مهر 1392 00:29
یاد من کن، شده به فحشی، نفرینی.
-
صبحک الله
شنبه 30 شهریور 1392 00:12
آدم بهتری هستم، وقتی که خوابم.
-
نجوا
دوشنبه 25 شهریور 1392 22:14
دوست دارم حرف زدنش، زمزمهوار باشد، آرام و درگوشی.
-
لاله
جمعه 22 شهریور 1392 18:00
گوشوارهت رو در بیار، لبم رو زخم میکنه.
-
فتح بهشت
جمعه 15 شهریور 1392 22:16
صحنهی قشنگی است؛ سُر خوردن بند سوتین از روی شانه. پینوشت: برنگردون سر جاش، لطفاً!
-
دلم خوش نیست
شنبه 9 شهریور 1392 03:38
ترانهای پیدا کردهام برای وقتهایی که نمیدونی چه مرگته! کشف این ترانه، هدیهی یک عزیز است: توی WhatsApp پیام داد: «یه آهنگ هست من باهاش خیلی شبا گریه کردم: «من از قلب هزاران جنگل و صحرا گذر کردم به دنیای قشنگ و خوب خوشبختا سفر کردم اومدم با هزار سختی واسه دیدار خوشبختی ولی در ساحل دریای آزادی دلم خوش نیست تو این...
-
جانگداز
چهارشنبه 30 مرداد 1392 00:26
هر وقت با خیال راحت تونستی جلو دختره بگ..ی بدون به اوج رابطهتون رسیدی!
-
انی لااحب الافلین
شنبه 26 مرداد 1392 02:39
• تمام شد، فراموش کن، این اسم و این شماره را هم پاک کن. •• چرا؟ • دروغگویی. •• تو هم دروغگویی. • ولی من دنبال یکی بهتر از خودم بودم.
-
سایه خودش میآیه
سهشنبه 22 مرداد 1392 01:20
سردم شده بود. تنبلیم میشد پا شم کولر رو خاموش کنم. یکدفعه... برق رفت. چه به موقع، راست گفتهاند که ان الله مع الصابرین!
-
غم؛ خودش رو دست دلِ من سپرده
شنبه 19 مرداد 1392 03:30
فامیلِ صاحبماشین بود و آمده بود در تعطیلات تابستانی دانشگاه به عنوان راننده کار کند. در مأموریتهای اداری، معمولاً، کاری به راننده ندارم که چی توی پخش ماشین میگذارد به ویژه رانندههای جدید که میگذارم به علاقه و سلیقه خودشان هر چیز دوست دارند گوش کنند تا این وسط سلیقه و شخصیتشان دستم بیاید. سلیقهی خاصی داشت. یک...
-
مادرانه
چهارشنبه 16 مرداد 1392 01:23
نمیدونی چه لذّتی داره وقتی برای بغل کردن و بوسیدن پسرت، باید روی پنجهی پات بلند شی.