-
یه نَه بگو، نُه ماه به دل نکش
یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 01:28
• ؟ •• نععع! • چه نَهِ زشتی گفتی. •• نَهِ قشنگ نداریم، «نَه»ها؛ همهشون زشتند. پینوشت: عنوان، هیچ ربطی به متن ندارد!
-
قلم از دستت افتاد
جمعه 6 اردیبهشت 1392 11:11
به «شروه» علاقهمندم خاصه این که بی همراهی ساز باشد، چه آن که «شروه» به تنهایی نیز تأثیرگذار است. و خاصهتر آن که زنانه باشد چون کم است و نایاب و اگر تصویری باشد که درّهی نادره است. کلیپی پیدا کردم به نام «کنیزو» از شروهخوانی زنی روستایی در محفلی خانوادگی. حالا نام شروهخوان است یا نه؟ نمیدانم. به نوع پوشش و...
-
گزیدهی کتاب بازی آخر بانو
جمعه 30 فروردین 1392 09:42
گزیدهی کتاب «بازی آخر بانو» نوشتهی «بلقیس سلیمانی» نشر «ققنوس» صفحهی 36 نساء بلند شد یک لنگهی در را باز کرد تا دود بیرون برود. «گلبانو» حرکاتش را دنبال میکرد. به نظرم میخواست بداند چندماهه حامله است. صفحهی 48 مادرم سهم نساء را از راه نرسیده داده بود: «تو از موی سفیدت خجالت نمیکشی؟ تو جای مادرش هستی، میگن...
-
بحثبس
یکشنبه 25 فروردین 1392 18:02
«بحث نمیکنم که قانعت کنم، بحث میکنم که حرفم رو بزنم.»
-
در عالم غیر غم، قسمت به ما نیست
پنجشنبه 22 فروردین 1392 03:03
ساعت چهار و ربع سهشنبه 20 فروردین 1392 سر راهم به عسلویه به خورموج رسیدم. طبق قرار قبلی با یکی از دوستان برای تحویل دادن امانتی دم منزلش رفتم. سوار شد تا با هم چرخی در شهر بزنیم. در کوچه پسکوچهها، مردم، درِ خانهها ایستاده بودند. عدهای به کوه نگاه و اشاره میکردند. از دوستم پرسیدم: «این وقت ظهر، بعد از ناهار، جون...
-
گناه از منه آقا
سهشنبه 20 فروردین 1392 02:31
«اووه! از قطع رابطهی ما خیلی وقته که گذشته. خیلی. یادم نمیآد سر چی دعوا کردیم، فقط هماین یادم مونده که حق با من بود!»
-
از کجا میآید این آوای دوست؟
دوشنبه 19 فروردین 1392 03:16
این قطعه؛ محبوبترین موسیقی بیکلامی است که دارم. دونوازی سهتار و گیتار اصلاً به خاطر این، عاشق سهتار شدم و رفتم دنبال اینکه اصولاً سهتار و تار چه فرقی با هم دارند که در آخر به خریدن یک سهتار ختم شد. از توی یک وبلاگ پیدایش کردم. مذمت کرده بود که چرا خارجی (ریچارد برومندان)، ساز ایرانی میزند و ایرانی (آزاده...
-
دیگه بازیچه نمیشم
جمعه 16 فروردین 1392 14:28
امتحانم نکنید، لطفاً. از امتحان بیزارم، از ممتحن هم.
-
کرباسچی
پنجشنبه 15 فروردین 1392 01:17
خانم میفرماید: همهی مردها سر و ته یک کرباسند، دیدم که میگم!
-
سنجد
دوشنبه 12 فروردین 1392 00:16
• چرا برگشتی دنبالم؟ •• حماقت، دلیل میخواد؟ •• نه، هماین که بلد نیستی جوابِ عاشقانه بدی کافیه!
-
دود بدون آتش
یکشنبه 11 فروردین 1392 01:39
کار خوبی نمیکنی که نیستی.
-
عسل توی شیشه
چهارشنبه 7 فروردین 1392 18:38
تو که چشمهای به این قشنگی داری، تو که این همه آرایششون میکنی، خط و سرمه میکشیشون، آخه واسه چی پشت عینک آفتابی قایمشون میکنی؟!
-
و تنها کسی که نخندید، من بودم
یکشنبه 4 فروردین 1392 02:19
• تو زندگیت خوشبختی؟ •• از ترس جواب نه، هیچوقت به این سوال فکر نکردم.
-
تا ابد گرفتار
سهشنبه 29 اسفند 1391 04:38
آهنگی را پیدا کردم که سولوی گیتار ترانه «گلنار» «داریوش رفیعی» است که «شهرام ملکزاده» در دانشگاه شیراز اجرا کرده است. خوب، چون دو اسم محبوبم در این تکجمله آمده است، ناچارم که لینک دانلودش را بگذارم! دریافت «گلنار» با صدای «شهرام ملکزاده»
-
کودکی که زاده نشد
شنبه 12 اسفند 1391 00:47
دیگر از من گذشته که این جمله را بگویم ولی دوست دارم بشنوم: «بیا مدرسه، اجازهمو بگیر.»
-
کاشانه
سهشنبه 8 اسفند 1391 01:49
حسّ خوبی است لغزش دستش لای موهایت.
-
من نمیتونم بخوابم، چه جوری تو خوابِ خوابی؟
دوشنبه 7 اسفند 1391 00:17
خواب بودم، خوابِ خواب. عمیق چونآن اولهای خواب. تمام اعضاء و جوارحم در کما بود، مغزم هم. بیهوش افتاده بودم که زنگ آشنای گوشیام را جزیی از خوابی که نمیدانم میدیدم یا نه فرض میکردم. ولی صدای زنگ این قدر تکرار شد و قطع نشد که چون دستی از میان آسمان به زمینم آورد. به زحمت چشمانم را باز کردم. چیزی جز تاریکی اتاق...
-
سلام، خانم نمیبخشمت
یکشنبه 6 اسفند 1391 13:16
• تا آخر عمرم نمیبخشمت. •• یادم نمیآد معذرتخواهی کرده باشم!
-
اینجا، پیش تو
یکشنبه 6 اسفند 1391 02:21
• حسّ خوبی دارم. •• حسّی خوبه که طولانی باشه.
-
خدا کنه که خوابم ببره
شنبه 5 اسفند 1391 13:46
خیلی وقته که با صدای مادر از خواب بیدار نشدهام. خیلی وقته که این قدر میخوابم که یا خودم بیدار میشوم یا آلارم موبایل (گوشخراشترین ملودی دنیا) از دندهی چپ بلندم میکند. خیلی وقته که از شنیدن «صبح شده مُشیبا!» محرومم. خیلی وقته که دوران مدرسه تمام شده و دیگر دستی نیست آرام تکانم دهد که: «مُشی! مدرسهت دیر نشه.»...
-
گربهکُشی
شنبه 5 اسفند 1391 00:24
همیشه قبل اینکه از من تعریف کنند، میگویند: «میخوام یه چیزی بگم ولی پررو نشیها!»
-
گزیدهی کتاب شبی در چهارراه
پنجشنبه 3 اسفند 1391 02:08
گزیدهی کتاب «شبی در چهارراه» نوشتهی «ژرژ سیمنون» ترجمهی «کریم کشاورز» انتشارات «نگاه» داستان «جنایتی در گابون» صفحهی 222 «...مفهوم اخلاق و درستی و تدیّن، بسته به عرض و طول جغرافیایی، تغییر میکند...» صفحهی 239 «شما هم عقیده دارید این که با زنی خیلی جوانتر از خود ازدواج کردهام خطا بوده است؟ اگر چوناین است که...
-
زهری است اندک و بسیار میکُشد
سهشنبه 1 اسفند 1391 04:22
کممحلّی؛ کُشندهترین سلاح انفرادی است.
-
شک میکنم به آسمون، پشت در باز قفس
دوشنبه 30 بهمن 1391 01:35
● چرا رازت رو به من نمیگی؟ بهم اعتماد نداری؟ ●● چرا، به تو اعتماد دارم، به روزگار ندارم.
-
به احتیاط رو اکنون
یکشنبه 29 بهمن 1391 02:09
آدمی که توی زندگی زخم خورده، مثل یک شیشهی شکسته است که لبه داره، هر کی بهش دست بزنه زخمیش میکنه، دست خودش هم نیست.
-
ادامهی حیات میدهم
پنجشنبه 26 بهمن 1391 17:57
به شوق آن یواشکی نگاه کردنهات هست که کممحلیهات رو تاب میآرم.
-
قسم به قناری
یکشنبه 22 بهمن 1391 17:43
خدایا! رحم کن و راحتم کن.
-
فقط ناخنش رو داری
شنبه 21 بهمن 1391 00:26
● چشات رو از کاسه درمیآرم! ●● خوشم میآد که نه زورش رو داری نه دلش رو، اما تهدیدهای ترسناک میکنی!
-
دشمن پشت پلکها
سهشنبه 17 بهمن 1391 00:45
خستهام؛ انگار در تمام عمر، هیچ نخوابیده باشم.
-
این بانگ آزادی است
دوشنبه 16 بهمن 1391 02:10
همسایهی دبیرستان دخترانه بودن مزایای فراوانی دارد چونآن که افتد و دانی! و البته معایبی، مثل این: صدای بلند سرودهای انقلابی از بلندگوی دبیرستان، عرض کوچهی بزرگی را که قرار بوده خیابان باشد، طی میکند. از حیاط و پنجرهی اتاق و دو پتویی که رویم انداختهام رد میشود و همزمان با بیدار کردنم یادآوری میکند که بوی گل...