-
جغرافیای من و تو - جنیفر اسمیت - مهرآیین اخوت
جمعه 26 فروردین 1401 05:11
گفت: «دنبالت گشتم.» بعد سرش را تکان داد و آرزو کرد کاش چیز بهتری گفته بود، آرزو کرد کاش ذهنش بتواند به سرعت قلبش کار کند که الان داشت توی سینهاش پرپر میزد. چون وقتی پیش کسی باشی که چنان حسی به او داری، همین اتفاق میافتد: دنیا کوچک میشود و به اندازه درستش میرسد. دنیا شکلی تازه به خود میگیرد تا تنها شما دو نفر در...
-
جغرافیای من و تو - جنیفر اسمیت - مهرآیین اخوت
پنجشنبه 11 فروردین 1401 16:49
آیا فاصله مرگ دوستیها نیست؟ چون فاصله یا با غم پر میشود... یا با تردید. ... آیا او میفهمید که «لوسی» واقعاً چهجور آدمی است؟ میفهمید که لوسی کتابخوان دوآتشه است و از این آدمهای تنهای تنهاییشاد؟
-
فهرست مهمانان - لوسی فولی - محدثه احمدی
چهارشنبه 10 فروردین 1401 13:43
من بهخودیخود، به مُد علاقهای ندارم، ولی به قدرت لباس در خلق دیدگاه مناسب احترام میگذارم.
-
تفاوت فراموششده
سهشنبه 9 فروردین 1401 11:35
نبوت: کسی که از خدا خبر بدهد. رسالت: خداوند کسی را فرستاده باشد. تا زمانی که محمد، نبی بود قریش با او مشکلی نداشت، برخوردها زمانی شروع شد که ادعای رسالت کرد.
-
حسنی
پنجشنبه 26 اسفند 1400 19:56
اگر تناسخ واقعیت داشت، من در زندگی قبلی، تنبل درختی بودم... و دوباره تنبل درختی خواهم شد!
-
مدرسه اکابر
چهارشنبه 25 اسفند 1400 14:47
دانش: بدانیم چه بگوییم. خرد: بدانیم کِی بگوییم.
-
پروژه رزی - گرام سیمسیون - مهدی نسرین - نشر مرکز
سهشنبه 24 اسفند 1400 14:47
گیاهخواران و خامگیاهخواران بدجوری کفر آدم را در میآورند. «جین» دربارهشان جوکی دارد: «از کجا میفهمی کسی خامگیاهخوار است؟ ده دقیقه صبر کن خودش به تو میگوید.» اگر این طور بود خیلی اشکال نداشت. گیاهخواران میرسند سر میز شام و میگویند: «من گوشت نمیخورم.»
-
پروژه رزی - گرام سیمسیون - مهدی نسرین - نشر مرکز
دوشنبه 23 اسفند 1400 18:28
• خونسردی خردمندانه. آیا این تعبیر ملایمتری است برای فقدان احساسات؟ •• مترادفند. احساسات میتوانند منشاء مشکلات جدی شوند.
-
کامنتی در وبلاگ درخشش
پنجشنبه 19 اسفند 1400 11:46
سه چیز هست که هیچکس بیشتر از دوتایش را نمیتواند با هم داشته باشد: ایمان، تعقل، صداقت.
-
خورشید نیمهشب - یو نسبو - نیما م. اشرفی
چهارشنبه 4 اسفند 1400 08:11
خیلی خودخواهانه است تمام خدایان دیگر، به جز خدای خودت را بت بدانی.
-
x+1
دوشنبه 11 بهمن 1400 00:09
تا آخر عمر باهاتم، فقط دعا کن عمرم طولانی باشه.
-
پریشانخاطران رفتند در خاک
یکشنبه 19 مرداد 1399 16:49
پدربزرگم پارچهفروشی داشت. در ایام طفولیت، حکمم کرده بودند که هفتهای یک بار سری به مغازهاش بزنم. یک دکان سنتی دهه شصتی، با کرکره فلزی که در بالا جمع میشد. قفسههای لبالب از پارچههای پیرزنپسند، میز کوچکی که پشتش مینشست با خطکشی یک گزی برای متر کردن پارچهها. یک کرسی کوچک کنار دستش برای من میگذاشت و در زمانی که...
-
آنها که به خانهی من آمدند، شمس لنگرودی، نشر افق
چهارشنبه 25 تیر 1399 23:48
پرسید: راست است گاندی هر روز سر صبحانه نصف لیوان شاش میخورد؟ نشاط گفت: نصف لیوان نه، نصف استکان. بعد خودش از خواصش حرف زد، گفت: علاوه بر خواص پزشکی، برای دفع چشم زخم خوب است. پرسید: چهطور؟ گفت: اگر صبح به صبح زن و شوهری نصف استکان شاش همدیگر را بخورند از بلایای متافیزیکی در امان میمانند. ... گفتم: بلایای متافیزیکی...
-
آنها که به خانهی من آمدند، شمس لنگرودی، نشر افق
دوشنبه 23 تیر 1399 00:06
* آمدهام گلهای از شما بکنم آقای شمس. ** از من؟ * بله. آمدهام بپرسم چرا دربارهی من نوشتید؟ ** دربارهی شما؟! ولی من اولین بار است شما را میبینم. * عرض من همین است. چهطور ندیده و نشناخته درباره آدمها کتاب مینویسید؟
-
خداحافظ تا فردا، ویلیام مکسول، محمد حکمت، نشر قطره
شنبه 21 تیر 1399 07:24
* بین تو و کلارنس اتفاقی افتاده؟ ** نه. * دعوایتان نشده؟ ** نه. * پس مشکل چیست؟ ** نمیدانم. * منظورت این است که نمیدانی چهطور به من بگویی؟
-
خداحافظ تا فردا، ویلیام مکسول، محمد حکمت، نشر قطره
پنجشنبه 19 تیر 1399 08:50
از گذشته که حرف میزنیم با هر نفس که میکشیم دروغ میگوییم.
-
خداحافظ تا فردا، ویلیام مکسول، محمد حکمت، نشر قطره
سهشنبه 17 تیر 1399 15:12
نمیدانم پدرم با چه ترفندی با ماتمش [مرگ همسر] کنار آمد. تنها چیزی که میدانم این است که بیش از یک سال طول کشید تا رنگ به چهرهاش برگشت و وقتی کسی چیز خندهداری میگفت توانست دوباره بخندد.
-
مامان، هوامو داری؟
پنجشنبه 5 تیر 1399 12:56
دخترخالهاش مهمان ما بوده و حین بازی، عروسکهایش را خواسته. نداده... و گفته: اینها خانوادهی من هستند!
-
اما دل من آنجاست در جمع عزیزانم
سهشنبه 16 اردیبهشت 1399 23:05
ستارِ خواننده را که میگویند شخصیت متکبر و از دماغ فیل افتادهای دارد؛ خلاف این تصویر، صفحه اینستاگرام خودمانی و راحت و بیتکلفی دارد. با اینکه سالها صدایش را دوست داشتهام تازه در فجازی پیدایش کردهام. ترکیبی است از بریدهی شوهای قدیمی، تبریک مناسبتهای ایرانی، عکسهای یادگاری، کلیپ کنسرتها که حاضرین گرفتهاند با...
-
چه کار میکنی حالا؟
سهشنبه 16 اردیبهشت 1399 04:37
جواب «بعداً خبرت میکنم» برای سوالهای « قبول میکنی یا نه؟ ‖ انجامش میدی یا نه؟» یعنی «نه!»
-
همه چیم یار
شنبه 9 فروردین 1399 17:50
• چه عطری میزنی؟ •• هر چی بهم کادو بدن!
-
کاکهروی صحرا
چهارشنبه 6 فروردین 1399 13:15
بچگی برام سوال بود این توپهای قرمزرنگی که به کابلهای برق فشارقوی وصلند اونجا چهکار میکنند؟ توپ فوتبال بچههاست این بالا گیر کرده!؟ آخه کی اومده تو کوه و بیابون فوتبال بازی کرده!؟ الان دوباره یادشون افتادم. رفتم سرچ کردم دیدم برای هشدار دادن به چرخبالها و گلایدرها در شب و روزه.
-
از اینها برام بفرست
پنجشنبه 3 بهمن 1398 11:23
ویدیوی بازگشت سربازها به خونه و واکنش خانوادههاشون رو خیلی دوست دارم.
-
قرار آینده، مارک لوی، رضا دلیر، نشر البرز
پنجشنبه 23 آبان 1398 01:22
کلارا گفت: «من این آسمون رو دوست دارم، وقتی هوا خوبه شهر خیلی متفاوت میشه.» جاناتان پاسخ داد: «پدرم به من میگفت وقتی یه زن از آب و هوا حرف بزنه یعنی اینکه سعی میکنه از یه موضوع دیگه فرار کنه.» «و مادرتون چی میگفت؟» «وقتی همچین حالتی پیش اومد، آخرین کار اینه که این موضوع رو به روش بیاری.» «حق با مادرت بوده!»
-
قرار آینده، مارک لوی، رضا دلیر، نشر البرز
چهارشنبه 22 آبان 1398 03:14
کلارا جذابیتی شهوتانگیز داشت، حتی با آن خط سبیل سفیدی که کِرِم در پشت لبش به جا گذاشته بود.
-
مورفی
دوشنبه 13 آبان 1398 11:32
همیشه آخرین کلیدِ دستهکلید، در رو باز میکنه.
-
گچپژ، عصفوریههای محسن رضوانی، سوره مهر
پنجشنبه 14 شهریور 1398 20:48
بارپروردگارا! قیافهی ما اوراق است. خودت بهادارش کن. مشارکت هم خوب است.
-
گچپژ، عصفوریههای محسن رضوانی، سوره مهر
یکشنبه 10 شهریور 1398 11:46
شراکت ما، شراکت دست راست و چپ بود. پلوخوردنها را دست راست به عهده داشت، طهارت گرفتنها را دست چپ.
-
گچپژ، عصفوریههای محسن رضوانی، سوره مهر
جمعه 8 شهریور 1398 21:25
عارضم خدمت شازده که، عهد آن قزاق جوان، تریاک را که بین خلقالله، تُقس میکردند، دوباره سوختهاش را با قیمت بیشتر، از خودشان پس میگرفتند. بعضی اقلام، سوختهاش گرانتر است. قدر دل ما را بدان.
-
گچپژ، عصفوریههای محسن رضوانی، سوره مهر
شنبه 2 شهریور 1398 03:22
بیخیال عاشقی نشو. زندگی بدون عشق، امکانپذیر هست لکن دلپذیر نیست. عشق به نوعی، کُندههای درشت زندگی را خرد میکند. خرد و قابل هضم. غیر این باشد، کأنّه خوردن جوجه و کوبیدهی نذری با قاشقهای لاجون پلاستیکی، پیرت درمیآید. عشق قاشق استیل است. همیشه همراهت داشته باش.