با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

آغوش

در آغوش توست که وجود خدا را حس می‌کنم.

ببخشید

سخت‎ترین‎ ‎کار‎ ‎دنیا‎ ‎که‎ ‎پس‎ ‎از‎ ‎آن‎ ‎همه کارها‎ ‎آسان‎ ‎می‎شود؛‎
‎گفتن‎ ‎کلمه « ببخشید » است.

همین

همینم که هستم. نمیپسندی قطع رابطه کن و گرنه  

تحمل کن.

بعد از این دیوانه سازم خویش را

بدشانسی رو میبینی. در دراماتیکترین وضعیتها، عقل و منطق نمی‌ذاره تصمیم احساسی بگیرم.

به همین دلیله که از زندگیم لذت نمیبرم.

فال گل

پرپرم کن.

غرور

هرچه داشتم، جز یکی را به پایت ریختم.

دیگر غرورم را از من نگیر.

منِ بیغرور، موجود بیارزشی‌ست که لیاقت عشق تو را نخواهد داشت.

چه توقعاتی داری تو

- دوسِت نداشته باشم؟

اگر قیچی چسباند و چسب پاره کرد، من هم میتوانم.

چه توقعاتی داری تو...

گریه نکن

اگر غم و غصه دنیا به دلم هجوم بیاورند، اگر ماتم عالم بر سرم آوار شود، هیچیک مثل اشک ریختن تو نمیتواند من را به گریه بیاندازد.

گریه نکن تا زنده بمانم.

دشمن دارم، پس هستم

بقیه را نمیدانم ولی هویت ما با دشمنانمان تعریف میشود. در این اقلیم کسی که دشمن نداشته باشد، مرده بدانیدش.

قانون

اینجا‎ - ‎یعنی‎ ‎تا‎ ‎شعاع‎ ‎هزار‎ ‎کیلومتری‎ ‎من - ‎ ‎قانون ‎چیزی‎ ‎است‎ ‎که ‎مأمور‎ ‎اجرای‎ ‎قانون‎ ‎می‎گوید‎ ‎نه‎ ‎آن‎چه‎ ‎که‎ ‎توی‎ ‎کتاب‎های‎ ‎قانون‎ ‎نوشته‎ ‎شده‎ ‎است.