او [نادر] در همین نامهی کوتاه اشاره میکند که مادرش کموبیش تنها یک کلمه است: «ساده». نادر تأکید میکند که اگر بخواهد مادرش را به شکلی تفصیلی توصیف کند، حداکثر میتواند دو کلمهی دیگر به صفت «ساده» اضافه کند: «خانهدار سادهی خوب».
نادر در جای دیگری دیدگاه خودش را دربارهی این سه واژه از منظری فلسفی و تا حدی مذهبی شرح داده است. از نظر او «سادگی» و «خوبی» ویژگیهایی هستند که میتوانند در هر موجودی هبوط کنند و یکی از بهترین وجودهایی که میتواند «میزبان» این دو خصوصیت شود، «زنِ خانهدار» است.
از نظر نادر، نکتهی شگفتانگیز این است که پس از استقرار این دو صفت در زن خانهدار، او و دو ویژگیاش، تثلیثوار، چنان با هم متحد میشوند که تمایزشان از هم ناممکن است. بدین گونه او نتیجه میگیرد که «زن خانهدار» به شکلی طبیعی چنان با «سادگی» و «خوبی» آمیخته میشود که تفکیک او از این دو خصوصیت ناممکن است.
نادر تکفرزند بود. پدرش نظامی منضبط و اصولیای بود با تمایلاتی روشنفکرانه؛ مردی که گر چه صادقانه میکوشید با تکیه بر همان تمایلات، مرزهای پادگان و خانه را به رسمیت بشناسد، تقریباً تمام رفتارهایش تابع اصولی نانوشته اما آهنین بود. برای نمونه، برخی از این اصول تخلفناپذیر از این قرارند:
بیداری: پنج و چهل دقیقهی صبح
صبحانه: شش صبح، همراه با شنیدن اخبار رادیو
خروج از خانه: شش و بیست دقیقه
برگشت به خانه از پادگان: چهار و پانزده دقیقهی بعدازظهر (همیشه با روزنامه، دوشنبه و چهارشنبه همراه با میوهی فصل)
شرکت در مهمانیها: فقط پنجشنبهشبها
پذیرایی از مهمان: در خانه، جمعهشب/ در رستوران، چهارشنبهشب
شام با خانواده در رستوران: اولین چهارشنبهشب هر ماه (پس از واریز شدن حقوق ماهانه)
مطالعه: چهل دقیقه پس از شام (روزنامه) / یک ساعت پیش از خواب (کتاب)
خرید سالانه: اواخر تابستان و اواخر زمستان
تلویزیون و سینما: تلویزیون، فقط تماشای سریالهای ملودرام سطحی/ سینما، فقط فیلمهای جدی و عمیق
وام بانکی: مطلقا
سفر: زمستان و صرفاً با ماشین شخصی
غذا: شام، سالاد یا سبزیجات بخارپز (با استثنای وقتی که برای شام بیرون میرفتند، در این صورت او غذای دریایی میخورد) / طول هفته غذای پادگان و آخر هفته غذای محلی جنوبی
ماشین: فقط خارجی و کوچک
نوشیدنی: صبحانه، چای غلیظ/ بعدازظهر، چای کمرنگ/ غروب، قهوه/ پیش از خواب، چای سبز