با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

منتظرت هستیم

اگر مى‌دانستى آن دنیا چه کسانى منتظرت هستند این قدر جوش ماندن را نمى‌زدى.

نظرات 4 + ارسال نظر
http://hofop.blogsky.com/ چهارشنبه 3 شهریور 1389 ساعت 02:47

از وبلاگ شما خوشمان آمد

من هم از شما و سلیقه تان خوشمان آمد!

هادی چهارشنبه 3 شهریور 1389 ساعت 09:13 http://www.parishooni.blogsky.com/

مجتبی جان
ما که حرفی برای رفتن نداریم
به خصوص وقتی می دونیم که اونجا حوری بهشتی منتظرمونه
اما خب هنوز پیمانه به سر نیامده
و گرنه برای رفتن لحظه شماری می کنیم

ملک و حوری به جای خود، منظور؛ پیش از ما رفتگان بود.

غزلک چهارشنبه 3 شهریور 1389 ساعت 22:48 http://golemamgoli.blogsky.com

ای بابا!!

این دنیا مگه کی منتظرمون بود که اون دنیا بخواد باشه... حتماً چهار تا ملک معذِب با گرز آتیشن :)) ولی با این حال بدم نمیاد برم پیششون، لااقل گرزشونو از رو بستن!

نه، جهنم قسمت ما نیست. مطمئن باش.
ما سهمیه دوزخ مان را در این دنیا دریافت کرده ایم.
به هر حال، دم بعضی قبرستان ها دعایی نوشته شده که سلامی است به اهل قبور. یه جاییش میگه: السلام علی اهل الدیار، من المتقدمین و المتأخرین.
منظور من همان متقدمین آشنا بود.

غزلک جمعه 5 شهریور 1389 ساعت 08:30

کسی منتظر من نیست، اموات طایفه هیچ کدومشون منو نمیشناسن، از بس که دیر به دنیا اومدم:)) الا پدربزرگ مادریم که خدا رحمتش کنه، میدونم اونقده دلش واسه نوه های پسریش تنگ شده که من دیگه توش جا نمیشم :)) خدابیامرزدش، خوش ندارم پشت مرده حرف بزنم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد