با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

گناهان از دست رفته

برای آدم نوستالژیک و خاطره‌بازی مثل من، عجیب است که دوست ندارم برای یک لحظه هم که شده به گذشته برگردم. فرقی ندارد که کودکی باشد یا نوجوانی و جوانی و حتا یک ماه پیش. حتا شادترین و خوش‌ترین لحظات.
اگر به زور هم مرا به دوران گذشته برگردانند همان مسیر سپری شده را می‌روم به همراه انجام یک کار دیگر:
گناهانی که دوست داشتم و نکردم.

نظرات 2 + ارسال نظر
ابراهیم جمعه 16 مهر 1389 ساعت 02:15 http://www.japelgroup.blogsky.com

نتونستم بقیه ی مطالبت رو بخونم ولی همین یه مورد کافی بود که وایسم و یه احوالی ازت بپرسم - البته یه جورایی هم با این نکته ای که گفتی موافقم - تنها و غریبم و بی کس و کار توی غربت زندگی میکنم اما لحظه ای از گذشته م پشیمون نیستم و به قول تو اگه برگردم به عقب شدت این اشتباهاتم رو بیشتر میکنم چون امکان داره منو زودتر به مقصود برسونه - برقرار باشی

سیب سه‌شنبه 27 مهر 1389 ساعت 17:36 http://sibeleila.persianblog.ir/

اینو پایه ام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد