با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

بیا منو یاری بکن

از کار برمی‌گردم. در اتاق را می‌بندم. چراغ را خاموش می‌کنم. روی تخت دراز می‌کشم. پخش موسیقی همراهم را راه می‌اندازم. چشمانم را می‌بندم تا ساعتی استراحت کنند. هنوز کار دارم باهاشان.
کتاب‌های نخوانده و فیلم‌های ندیده بسیاری مانده که باید ببینم و مهم‌تر از همه، روی ماه کسانی که هرچه ببینی، باز کم دیده‌ای.

نظرات 1 + ارسال نظر
مرضیه چهارشنبه 28 مهر 1389 ساعت 07:29

ولی به نظر من خوبه آدم یه مدت روح* ماه بعضی عزیزان رو نبینه... هم تکراری نمیشن، هم بالاخره ما هم میفهمیم این دلتنگی که مردم میگن دقیقا چیه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد