با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

بی‌دفاع افتاده‌ام

تا زخم‌های من بازند، زخم زبان می‌زنی.
یا باید برای خود چسب زخم بخرم یا برای تو، پوزه‌بند.

نظرات 4 + ارسال نظر
شهناز پنج‌شنبه 2 دی 1389 ساعت 17:48 http://shahnaz69.blogsky.com

سلام

خوبین

قشنگ بود

به سراغم بیا....

مرضیه پنج‌شنبه 2 دی 1389 ساعت 20:42

تو پنج‌شنبه 2 دی 1389 ساعت 21:28 http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

شاید هم زخم زبان میزند تا زخم های خودش را فراموش کند...
شاید هم بس که زبان زد به زخم های تو زخم زبان گرفت...
شاید...

سیب یکشنبه 5 دی 1389 ساعت 16:50 http://sibeleila.persianblog.ir/

با موبایلم که میخوندمش بهم ریخته بود
فکر کرده بودم نوشتی
زخمهای من بازند، تا زخم زبان می زنی
بعد از اون لحاظ عشقولانه شده بود

جمله عاشقانه قشنگی گفتی.
کلمات از من است و چیدمان از شما.
سند شش دانگش هم از آن شما.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد