با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

از این که با ما هم‌سفرید، خوش‌حالیم

پیش‌ترها که امکانات کم بود و محدود، همه چیز مشترک بود: کارتون‌ها، فیلم‌ها، تلفن‌ها، بازی‌ها، رؤیاها، خاطره‌ها، و دردها.
دردها که مشترک بودند، هم‌دردها فراوان بودند. حالا که حتا IPها اختصاصی‌اند، دردها خصوصی‌اند و منحصربه‌فرد و تنهایی، بسیار است.
نظرات 12 + ارسال نظر
مرضیه یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 07:25

هم درد یعنی چی؟...

شما که در هر صورت نمی گیری، توضیح بدهم که چی؟

سیب یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 09:51 http://sibeleila.persianblog.ir/

باز هادی غلط دیکته داشت
شما کلا اشکال گرامری داره جمله ات.

کجاش؟

تو یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 12:51 http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

مجتبی با این پستایی که میزاری خودم میام تو هر شهری که باشی جلوت یه تعظیم میکنم و بر میگردما...حواست رو جمع کن...آیکون لذت بردن از پست.... :)

کاش میتونستی یه روزه بیای تهران...خیلی مشتاق دیدارتم...

تو رو خدا یه دستمال بده عرقمون رو باهاش خشک کنیم.
چه اصراری داری که شرمنده مون کنی؟
مطمئنم دیدار حضوری تصوراتت رو از من به هم می زنه.
بگذار هم آن دوری و دوستی باشد.

تو یکشنبه 3 بهمن 1389 ساعت 23:09 http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

بس که میفهمی مجتبی...
بس که آروم و بی سرو صدا میفهمی...

هر جور صلاح میدونی اما گاهی صلاحت سلاح میشه توی روح ما...

سیب دوشنبه 4 بهمن 1389 ساعت 07:41 http://sibeleila.persianblog.ir/

این دوستمون «تو» راست میگه دیگه
پاشو یه حرکت تفریحی بزن
من رسما قول میدم همه جوره بعنوان یک میزبان براتون کم نذارم
قول میدهم آبروی تهرانی ها رو نبرم

قول نداده و ندیده، قبول تان دارم.
ـــ
تفریح، تهران؟
این همه جای خوب تو این مملکت هست، عدل می خواهید من رو بکشونید جنگل دی اکسید کربن؟

مرضیه دوشنبه 4 بهمن 1389 ساعت 15:41

خیلی بدی! بعدش به من میگی زبونم زهر داره؟؟ من خیلی هم خوب میگیرمممممممم اصلندش دیگه نظر نمیدم، بذار همون "تو" هی بیاد واست نظر بذاره ،هی ازت تعریف کنه، هی تو حال کنی، هی از شرمندگی (از الکی) عرق بریزی... اون موقعها که مدرسه میرفتیم به آدمای مدل تو و "تو" میگفتیم فیلسوسک!!!! ببین چه جوری دهن منو وامیکنیا

کیلو کیلو افه روشنفکری و تیریپ باکلاسی بذارم، ذوق زدگی ام رو مقابل تعریف نمی تونم پنهون کنم. چه کنم، آدمیم دیگه!
نظر هم فقط نظر تو.
ـــ
ایهام رو حال کردی؟!
ـــ
با من مشکل داری چه کار این بنده خدا داری قاطی ماجراش می کنی؟

[ بدون نام ] دوشنبه 4 بهمن 1389 ساعت 15:51

تازشم اصلندش اون سوال من که "هم درد یعنی چی؟" در واقع سوال نبود، میخواستم با این جمله بگم که ما اصولاً از کل مفهوم و مقوله همدردی دوریم، اونقدر دور که براش دنبال تعریف میگردیممممم... اصلندش منو بگو میام بدو بدو واسه پستای جدید تو نظر میذارم... اگه فکر کردی اینجوری جوابمو بدی دیگه نظر نمیذارم سخت در اشتباهی... نظر میذارم، هر چرند و پرندی هم که دلم بخواد میگم... حالا ببین

می دونم می دونم می دونم
دیگه دستم اومده که سوالات تو اصلاً سوال نیست، یک اشاره است برای باز کردن سر بحث بی سرانجام درباره یک اسم مشترک با مفاهیم متفاوت!
ــــ
اگه قرار به پاک کردن باشه، نظرات آخری «تو» اولویت دارند.
دیگه باید دستت اومده باشه که هر خصوصیت بدی داشته باشم دیگه بی جنبه و انتقادناپذیر نیستم.
شما هم هر چه دل تنگت می خواد بگو.
وقتی عصبانی هستی بیشتر شبیه خودت می شی.
ـــ
اینها رو ریلکس و آرام و با لبخند بخون تا حس من دستت بیاید.

تو دوشنبه 4 بهمن 1389 ساعت 16:58 http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

حالا شهر ما شد جنگل دیگه...
باشه آقا...باشه...
اصلا بیخیال این جنگلیا شو.... :)

جنگل به مفهوم ما هو جنگل مقصودم نبود.
منظور پراکندگی و بسیاری بود.
ـــ
شما هم بیا چندتایی فحش ما بده تا مرضیه خانم بی خیال ما بشه.

مهشید دوشنبه 4 بهمن 1389 ساعت 21:52 http://mahshidmohamadi.blogfa.com

تنهایی بسیار است... همین است که همه مان پناه برده ایم به این دنیای مجازی...

مساله این جاست که از این تنهایی لذت می بریم.
از این دنیای مجازی هم استقبال می کنیم چون خطر فیزیکی ندارد.

مرضیه سه‌شنبه 5 بهمن 1389 ساعت 06:53

حست باشه واسه خودت، نمیخوام دستم بیاد اینو دستم اومده که بسی بی جنبه هستی، البته الان بدو بدو میای میگی "بی جنبه" یک اسم مشترک است با مفاهیم متفاوت... بنده هم میگم نه آقا، "بی جنبه" بی جنبه است!

مرضیه سه‌شنبه 5 بهمن 1389 ساعت 06:56

اصلندش تو چه میدونی من چه شکلیم که میگی وقتی عصبانی میشم بیشتر شکل خودم میشم؟؟ هان؟ هان؟ هان؟

مرضیه سه‌شنبه 5 بهمن 1389 ساعت 06:58

اصلندش خودت نمیگیری!! نچسب!! تفلون!! دســیـــنـــی!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد