با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

جان ما در بوته‌ی سودا نهاد

عشقی که در سینه بماند و ابراز و افشا نشود، چون آتش آتش‌کده‌های زرتشت، می‌ماند و می‌سوزد و می‌سوزاند تا...

دیگر پیغمبری نمانده تا به یمن تولدش، آتشی بمیرد.

نظرات 4 + ارسال نظر
تو یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 03:19 http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

عشقی که تو سینه بمونه و بیان نشه...میسوزونه...خاکستر میکنه...من خاکستر شدنشون رو دیدم...

سیب یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 09:05 http://sibeleila.persianblog.ir

آن عشق درون دل نیست که می سوزاند
آن جنگ میان
پرهیز و گریز از عاشقی و تلاش برای سکوت و بروز ندادن از سمت ذهن
و
شور و گداز عشق و میل به عاشقی کردن و لمس کردن بیشتر اون عشق از سمت دل
است که می سوزاند
جنگ ایندوتا در اعصار مختلف بسیار انسانها رو به جنون رسانده اند

جلسه رسمیست یکشنبه 24 بهمن 1389 ساعت 12:55 http://jalase-rasmist.blogsky.com

عشق،آتش است.هر جا که نشیند آنجا بسوزاند...

سارا.ت جمعه 29 بهمن 1389 ساعت 12:10 http://saarat.blogfa.com/

و قلبها نه از حرفهای گفته شده بلکه از حرفهای نگفته می شکنند...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد