اوایل میانسالى بود. گلچین ترانههاى قدیمى را که شنید، گفت:یادش به خیر، با «معین» عاشق مى شدیم، «داریوش» پشیمانمان مىکرد!
چطوریش بماند ولی دقیقا من با همین آهنگ داریوش عاشق شدم خیلی هم بدجور آنقدر که گاهی فکر می کردم رهایی از آن حس ممکن نیستدقیقا ولی با همین آهنگ بود
از عشق گریزی نیستشروعش با یک خاطره جمعی مشترک باشد، چه بهتر.
یادش بخیر که کافی بود شروع شود چه با معین چه ...آنوقت دیگر چه کسی توان پشیمان کردن داشت ؟؟؟!!
هیچ کس جز خودش.
خاطره جمعی مشترک؟!جان من شرحش بده که دارم می میرم از فضولیگناه دارم خدایی
چیز خاصی نیست.معمولاً این ترانه های احساساتی قدیمی، ما رو یاد یه چیزی می اندازند.این چیز، به تعداد افراد، متفاوته.
چطوریش بماند ولی دقیقا من با همین آهنگ داریوش عاشق شدم خیلی هم بدجور آنقدر که گاهی فکر می کردم رهایی از آن حس ممکن نیست
دقیقا ولی با همین آهنگ بود
از عشق گریزی نیست
شروعش با یک خاطره جمعی مشترک باشد، چه بهتر.
یادش بخیر که کافی بود شروع شود
چه با معین چه ...
آنوقت دیگر چه کسی توان پشیمان کردن داشت ؟؟؟!!
هیچ کس جز خودش.
خاطره جمعی مشترک؟!
جان من شرحش بده که دارم می میرم از فضولی
گناه دارم خدایی
چیز خاصی نیست.
معمولاً این ترانه های احساساتی قدیمی، ما رو یاد یه چیزی می اندازند.
این چیز، به تعداد افراد، متفاوته.