با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

من دیگه بچه نمی‌شم

اوایل میانسالى بود. گل‌چین ترانه‌هاى قدیمى را که شنید، گفت:
یادش به خیر، با «معین» عاشق مى شدیم، «داریوش» پشیمان‌مان مى‌کرد!

نظرات 3 + ارسال نظر
سیب شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 12:37 http://sibeleila.persianblog.ir

چطوریش بماند ولی دقیقا من با همین آهنگ داریوش عاشق شدم خیلی هم بدجور آنقدر که گاهی فکر می کردم رهایی از آن حس ممکن نیست
دقیقا ولی با همین آهنگ بود

از عشق گریزی نیست
شروعش با یک خاطره جمعی مشترک باشد، چه بهتر.

سارا.ت شنبه 30 بهمن 1389 ساعت 18:40 http://saarat.blogfa.com

یادش بخیر که کافی بود شروع شود
چه با معین چه ...
آنوقت دیگر چه کسی توان پشیمان کردن داشت ؟؟؟!!

هیچ کس جز خودش.

سیب یکشنبه 1 اسفند 1389 ساعت 10:17 http://sibeleila.persianblog.ir

خاطره جمعی مشترک؟!
جان من شرحش بده که دارم می میرم از فضولی
گناه دارم خدایی

چیز خاصی نیست.
معمولاً این ترانه های احساساتی قدیمی، ما رو یاد یه چیزی می اندازند.
این چیز، به تعداد افراد، متفاوته.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد