با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

محبّت

کسی، کوهِ یخ‌ها را دوست ندارد.
آدم‌ها، دور آتش جمع می‌شوند.
نظرات 4 + ارسال نظر
سارا.ت یکشنبه 1 آبان 1390 ساعت 22:04 http://saarat.blogfa.com

یادمون باشه خیلی نزدیک آتیش نشیم...

امین سه‌شنبه 3 آبان 1390 ساعت 17:40

این سریال وضعیت سفید رو میبینی؟

فوق العاده است

شعر آخر سریال هم فوق العاده است.

گفتم:«بدوم تا تو همه فاصله ها را»
تا زودتر از واقعه گویم گله ها را

چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
در من اثر سخت ترین زلزله ها را

پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله ها را

ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس بله ها را

بگذار ببینیم بر این جغد نشسته
یک بار دگر پر زدن چلچله ها را

یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند مسئله ها را...

بله،
به قول آقای محمدعلی بهمنی
شاعر، شنیدنی است.

تو سه‌شنبه 3 آبان 1390 ساعت 18:57 http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com/

این پست هزار صفحه حرف داره ها...

خوش‌آمد دوباره

ع.پ (رهگذر) سه‌شنبه 3 آبان 1390 ساعت 20:06

سلام
کدوم قسمت جنوب هستی مجتبی جان ؟
من هفته آینده به سمت جنوب میام
کیش یا قشم
هنوز مشخص نشده
با برو بچ داریم میایم
البته نترس مزاحم نمی شیم ها !!!

جنوب غربی
نشانی، سرراست‌تر از این نمی‌شه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد