با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

سه غم آمد سراغم هر سه یک‌بار

شکر خدا و گوش شیطان کر، این یک هفته جهنمی دارد تمام می‌شود و ان‌شاءالله وارد بهشتِ آرامش خواهم شد، گم‌شده‌ای که به شدّت نیازمندش بودم و در دعاها می‌خواستمش.
گذشت ولیکن بد گذشت. بیش‌ترِ هم‌این چند تار موی سیاهِ باقی‌مانده نیز در این مدت، سپید شد.


پی‌نوشت: آخ! یادم نبود! امتحانات پایانِ ترم!
دوباره دست و پا زدن‌های مفلوکانه شب امتحان و گفتن هزارباره این‌که «پس من در طول ترم چه غلطی می‌کردم؟»
پس، بدرود آرامش تا دو هفته‌ی دیگر!

نظرات 3 + ارسال نظر
ل.س چهارشنبه 14 دی 1390 ساعت 23:28 http://www.ghedim.blogfa.com

غم یار و غم یار و غم یار....

برخی از رندان هم فرموده‌اند:
خر لنگ و زن زشت و طلب‌کار!

ل.س پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 16:03 http://www.ghedim.blogfa.com

ای رندان شکر شکن که می فرمایید غم های چاره دار مد نظرشان بوده حکما.
نه آن غمی که چاره ندارد برادر.

برای پری پنج‌شنبه 15 دی 1390 ساعت 17:28 http://www.barayepary.blogfa.com

کامنت ما؟

نبود که

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد