شکر خدا و گوش شیطان کر، این یک هفته جهنمی دارد تمام میشود و انشاءالله وارد بهشتِ آرامش خواهم شد، گمشدهای که به شدّت نیازمندش بودم و در دعاها میخواستمش.
گذشت ولیکن بد گذشت. بیشترِ هماین چند تار موی سیاهِ باقیمانده نیز در این مدت، سپید شد.
پینوشت: آخ! یادم نبود! امتحانات پایانِ ترم!
دوباره دست و پا زدنهای مفلوکانه شب امتحان و گفتن هزارباره اینکه «پس من در طول ترم چه غلطی میکردم؟»
پس، بدرود آرامش تا دو هفتهی دیگر!
غم یار و غم یار و غم یار....
برخی از رندان هم فرمودهاند:
خر لنگ و زن زشت و طلبکار!
ای رندان شکر شکن که می فرمایید غم های چاره دار مد نظرشان بوده حکما.
نه آن غمی که چاره ندارد برادر.
کامنت ما؟
نبود که