با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

نوازش بارون

خوابیده‌ام. پای چپم از زیر پتو بیرون مانده است.

چند انگشت کوچولو، خیلی کوچولو، را حس می‌کنم که کف پایم را قلقلک می‌دهند.

با چشمان بسته، می‌خندم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد