با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین
با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

با ماهرخی اگر نشستی، خوش باش

تلاوت‌های ذهنی یک خود نسل سوخته‌بین

که می‌دانست

• هم دوستم داشت هم از من مى‌ترسید... تا این که رهام کرد.
•• چرا؟
• چون ترسش بیش‌تر بود.
•• مى‌ترسید؟ از چی؟
• مى‌گفت زیاد مى‌دونى. مى‌گفت مردها به خودى خود ترسناکند چه برسه به این که زیاد بدونند.

نظرات 3 + ارسال نظر
متین یکشنبه 29 اردیبهشت 1392 ساعت 14:39

باماهرخی اگر نشستی هوتوتو...!!

سیب چهارشنبه 1 خرداد 1392 ساعت 22:36

زن خنگ شاید به درد بخورد، مرد خنگ عمراً

لایک

دیوآنهه شنبه 7 شهریور 1394 ساعت 13:24 http://www.alzaymer27.blogsky.com

این مکالمه هایی که میذارید تو پستاتون
مکالمه های واقعی ن؟ینی دیالوگند و مکالمه دونفره؟یا مونولوگه؟

بعضی‌هاش آره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد