-
تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست؟
سهشنبه 30 شهریور 1395 10:58
عکسهای شخصی امروزی که همه دیجیتالند و در موبایل و کامپیوتر ذخیره میشوند که هیچ، ولی عکسهای قدیمیِ فیلمحلقهای در آلبومهای برچسبی نگهداری میشوند که ورق زدنشان لطف و حلاوت خاصی دارد. اما... اما سنّ که بالا برود و ورقهای آلبوم، زردتر شوند این کار همراه با ریسک است. یک در میان باید هی زیر لب بگویی: یادش به...
-
نگین پادشاهی
پنجشنبه 10 تیر 1395 22:44
این را ابوی قبل از انقلاب خریده و بعد از کمی استفاده بایگانیاش کرده بود. داخل رکابش فرورفتگی کوچکی داشت که با کمی دقت و ریزبینی میشد تاج ظریفی را دید که یحتمل به یاد و یمن آن دوران شاهنشاهی و شاهدوستی حک شده بود. در اوان نوجوانی به خیال پلاتین بودن، مدتی دستم میکردم تا اینکه طلافروشی گفت طلای سفید است. دل کندم و...
-
مسافر راه بهشت
یکشنبه 22 فروردین 1395 10:25
از خوانندههای محبوبم؛ حمیراست. یکی از اهرام ثلاثه آواز زنان ایرانی. (به همراه خواهران ددهبالا؛ مهستی و هایده) و ترانه محبوبم از خانم پروانه امیرافشاری، سرنوشت است. همآن که با «حالا که روزگار دل ما رو شکست، با این سرکش مست دیگه چه میشه کرد؟» شروع میشود. توی جاده بودیم. ساکت و رو به جلو. دستم روی دندهی ماشین...
-
پند پیر فرزانه
پنجشنبه 5 فروردین 1395 12:48
پس از شنیدن «راستش رو بگو، ناراحت نمیشم»، هیچگاه حقیقت را مگویید.
-
فانتزی
یکشنبه 1 فروردین 1395 11:14
دوست دارم مثل نیمهی اول قرن بیستم، دوباره کلاه مردانه مُد شود.
-
ضدحمله
پنجشنبه 13 اسفند 1394 08:37
بیتوجهی؛ از روشهای جلبِ توجه است.
-
ارتفاع پست
پنجشنبه 10 دی 1394 15:24
هشدار 18+ محتوای بزرگسال مخزن آب هوایی مرا یاد دو چیز یا بهتر بگویم دو نفر میاندازد. یکی صحنهی تهدید به خودکشی ویرو برای وصال بسنتی در فیلم شعله و دومی: در زمان خدمت سربازی، رفیقی داشتیم که به قول خودش مبتلا به شقدرد بود. کثیرالشهوه و دایمالحشر بود. المنت لله که دگرجنسگرا بود و گر نه خدا در پادگان به دادمان...
-
اون دورهی خانخانی تموم شد؟
شنبه 21 آذر 1394 10:35
محمد افراسیابی، بخشدار شهر خورموج (در استان بوشهر، مرکز شهرستان دشتیِ امروز و زادگاه فایز) در حدود سالهای 49 و 50 خورشیدی بود. او الان در سوئد زندگی میکند و خاطرات قدیم را در وبلاگش مینویسد. حکایت ظلم خوانین به گوشم افسانه بود و داستان. باور این جور و بیداد در غیاب اقتدار یک حکومت مرکزی، سختم بود تا به این روایت...
-
وه که گر پرده برافتد که چه شور انگیزیم
جمعه 13 آذر 1394 01:54
به نظرم رسید به جای واژهی استریپتیز بگوییم: جامهدران. اون «در» هم به معنای دریدن نیست به معنای در آوردن است.
-
در همهی کارها ناتمامی
دوشنبه 25 آبان 1394 15:20
تلفنی با غریبهآشنای راه دوری حرف میزدم. یکی از دوستان، خانهی ما بود. سر و صدا میکرد، سرش داد زدم: بِخُس. از پشت تلفن پرسید: چی گفتی؟ جواب دادم: به زبان محلی ما یعنی بخواب. گفت: چه جالب، بخسپ. به زبان قدما حرف میزنید. همآنجا بود که دریافتم بخُس ما کوتاهشدی بخسپ است. پس این لهجهای که در شهرهای بزرگ از بیانش...
-
این کوزه چو من عاشق زاری بودهست
سهشنبه 19 آبان 1394 23:52
دو جور دست به کمر را دوست دارم: یکی دست به کمر راه رفتن زنی که حاملهست، دیگر دست به کمر ایستادن دختری که زغال میچرخاند.
-
Be Happy
سهشنبه 5 آبان 1394 11:16
فلانی تو زندگی چونآن خونسرد هست انگار آخر فیلم رو میدونه!
-
یهویی دلم تنگ میشود
جمعه 17 مهر 1394 18:48
از ژست سلفی گرفتن در ملا عام خوشم نمیآید. مکارم درونم میگوید مکروه است، اگر حرام نباشد البته. ما را به همراهان میچسباند و از دیگران دور میکند. آدمها را به تنهاییشان عادت میدهد. زمان دوربینهای نگاتیوخور، یکی از میان جمع، فداکاری میکرد و عکاس میشد. یا از غریبه رهگذری خواهش میکردیم که عکس یادگاری از ما...
-
بذار از مامانم بپرسم
دوشنبه 6 مهر 1394 22:30
«والا ما یادمون نمیآد ولی اون طور که میگن این طوری هم نبود که میگن!»
-
سلفریتی
شنبه 21 شهریور 1394 00:59
دیگر از ستارهها امضاء نمیگیرند، سلفی میگیرند.
-
نامنامهی عشاق
شنبه 7 شهریور 1394 12:00
توی آرایشگاه زنانه کار میکرد. میگفت: زنها که مینشینند زیر دستم، موبایلشان را میگذارند روی میز. زنگ که میخورند اسم تماس گیرندهها را میبینم و کلّی میخندم. بیش تر خانمها، شمارهی شوهرها، نامزدها و دوستپسرهایشان را با اسامی لوسی ذخیره میکنند. عسلم، جیگرم، گلم، عشقم، نفسم، همه زندگیم و... همه هم با میم...
-
آرزوهای خاص من برای ایران
دوشنبه 2 شهریور 1394 17:49
یک. بلندتر شدن میانگین قدی ایرانیان (بالای ١٨٠ سانتیمتر) دو. اتصال همهی شهرهای ایران به راهآهن سراسری
-
هر روز آقا خرگوشه
شنبه 17 مرداد 1394 11:58
اگر بخواهم یک نمونهی عینی از وجدان کاری بیاورم دستتان را میگیرم و میبرم بوشهر، نبش آن وری دانشگاه خلیج فارس و عروسکپوش فستفود رافایل ۲ را نشانتان میدهم. از همینها که دم در اغذیهفروشیها، هر رقص و ژانگولری درمیآورند تا مشتری گرسنه را ترغیب به ورود کنند. بله، میدانم که کار، عار نیست ولی در اندرونمان...
-
سرزمین آفتاب تابان
پنجشنبه 15 مرداد 1394 14:32
از نرمافزارهای هواشناسی فقط برای تشخیص روزهای بارانی استفاده میکنم، همین و بس. یعنی عملاً بیش از نصف سال، اَپ هواشناسی تبلت بلااستفاده افتاده و فقط حافظه و پهنای باند اشغال میکند. آخر اینجا همهش آفتاب است و آفتاب است و آفتاب. این همه آفتابی، پیشبینی میخواهد مگر؟
-
بار دیگر، بندری که دوست داشتم
دوشنبه 12 مرداد 1394 19:06
بندرحماد امروز را که میبینم یاد آشوراده میافتم. خوب است که با راه ماشینرو، خانوادهها میتوانند این عضو نادیدهی شهر را کشف کنند، در چند قدمی ساحل، درخت ببینند، شهر را به شکل نقطهچین چراغها تماشا کنند، دریا را با طعم سکوت و خنکا بچشند ولی... با آن نورافکنها و سکوها و سرویسها، حماد، بکارتش را از دست داده. شده...
-
کار آسانی نبود
جمعه 9 مرداد 1394 23:25
رستوران سنتی «شرزه» روبهروی حمام وکیل، اجرای موسیقی زنده داشت. خواننده همراه سنتور و تنبک، «شب به گلستان تنها» را میخواند. زن و مردی در سنین اوایل میانسالی وارد شدند. مرد، قیافه تیپیکال یک شرکت نفتی را داشت؛ عینک طبی، پیراهن آستینکوتاه، ریش اصلاح شده و یک سبیل به اندازه. زن هم که سادگی و کمآرایشی زنان شهرستانی را...
-
خانوم! فریبش رو نخور
سهشنبه 6 مرداد 1394 23:35
راوی و زاویهی روایت در این ترانه منحصربهفرد است. (لااقل تا جایی که من از ترانههای پارسی شنیدهام) خواننده؛ معشوقهی سابق خیانتدیده است که به جای ناله و نفرین و شکایت، در حال نصیحت و انذار معشوقهی تازهی حضرت آقاست. این که روزی سر من جایی بود که الان سر توست و مواظب باش کلاه سرت نرود و با بوسیدن یار بیوفا این قدر...
-
میشود؟
سهشنبه 30 تیر 1394 19:52
چای را نمیشود که تنهایی خورد.
-
دستگاه دروغسنج
شنبه 13 تیر 1394 17:42
• یه خصلت بدی دارم: فراموشی . اسمها، اعداد، نشانیها، تاریخها... یادم میره. •• حافظهی..؟ • کوتاهمدت البته. یه خصلت بدتر دارم: تظاهر به فراموشی. •• چرا؟ • جوابها رو چک میکنم.
-
آقای دوربینی
سهشنبه 9 تیر 1394 16:36
خواهی که شوی دیده، رسوای جماعت شو.
-
واسه نونه آقا
شنبه 9 خرداد 1394 17:33
دوست ما برای درد بیضهها رفته بود پیش دکتر. آقای سپیدپوش هم دستکش پوشیده و دوقلوها! را دنبال مشکل، بالا و پایین کرده بود. معذب شده و با خجالت گفته بود: «آقای دکتر، میشه تمومش کنید؟ احساس بدی دارم.» دکتر هم جواب داده بود: «یعنی فکر میکنی بنده احساس خوبی دارم؟!»
-
روزهای روشن
شنبه 2 خرداد 1394 23:10
یه روز خوب میآد که اسم و خبر ایران ، صفحهی اول هیچ روزنامه و سایتی توی دنیا نباشه.
-
تو هم به دل گرفتی، دل ما رو شکستی
شنبه 12 اردیبهشت 1394 04:32
ترانهی «ساقی»ِ «هایده» توی ماشین پخش میشد. گفت: این ترانهی بیست سالگی منه، سال 84. گفتم: این ترانهی هر روز هر سال منه.
-
من دانای کل هستم
سهشنبه 8 اردیبهشت 1394 01:37
ادعای «تو بیشتر میدونی یا من؟» از آیات نادانیست.
-
خطوط مرزی
چهارشنبه 2 اردیبهشت 1394 13:17
آری به خلوت نه به تنهایی