-
کی تو رو قشنگت کرده؟
یکشنبه 30 فروردین 1394 13:42
انگشتان زنانه؛ نماد ظرافت و زیباییاند و رابطهی مستقیم دارند با زیبایی صورت. پینوشت: البته انگشترهای من هم قشنگند. این دوتاشونه، یکی دیگه تو دست چپه. سهتای دیگه هم خونه استراحت میکنند تا نوبتشون بشه برند تو زمین!
-
دختر دوستداشتنی
چهارشنبه 26 فروردین 1394 00:22
• به نظرت من خنگم؟ •• نه، فقط چیزهایی رو که به دردت نمیخوره، نمیدونی.
-
نرو از خزونی که برگش تویی
دوشنبه 10 فروردین 1394 12:35
از «آینه» خوشم میآید. از لحن صدا، انتخاب شعر و سبک لباس پوشیدن قرن نوزدهمیاش که در بدلباسی رقیب «دریا دادور» است! آخرین ترانهاش «آغوش» هم قشنگ است، وسطش یک دکلمهی مردانهی دلنشین دارد که ترانه را به دیالوگ تبدیل کرده است.
-
ایضاً یار بیوفا هم بمیرد
دوشنبه 10 فروردین 1394 12:26
تو ماشین نشسته بودیم. بهش گفتم: «وانت جلویی رو ببین.» پشتش نوشته بود: «هر کس تو را ز من بگیرد شب، تب کند سحر بمیرد» گفت: «چرا سحر؟ همون سر شب بمیره الهی!»
-
ناز هم محبوب من، اندازه دارد
دوشنبه 25 اسفند 1393 16:59
ترانههای بندری که معرّف حضور هستند، چه آن فولکلورهای قدیمی که سینه به سینه جلو آمدهاند و چه آن تازهسازهای اینترنتنشین پر هستند از اصطلاحات و کلمات نامفهوم و مندرآوردی. از قبیل: هلل یوس، اوفی اوفی، هله دان و... که چون نیست شاعرشان معلوم نیست ما را که یعنی چه؟! اکثر این ترانهها وزن و قافیهی درستی ندارند، همآن...
-
پل بروبیکر در اوهایو
چهارشنبه 20 اسفند 1393 17:39
ساکنان محلی این منطقه میگویند که در دهه 1930 یک تصادف وحشتناک روی این پل رخ میدهد. آن روز، جاده بسیار خلوت بوده اما یک کشاورز، چندین ساعت بعد به آنجا میرسد. او تنها چیزی که در صحنهی تصادف میبیند 12 جسد است که روی پل پراکنده شدهاند. ... این، میتواند سکانس آغازین یک فیلم ترسناک هالیوودی باشد.
-
که با این در اگر دربند در مانند، درمانند
جمعه 15 اسفند 1393 22:10
توی فیلمهای و سریالهای ایرانی، آنهایی که خانههای حیاطدار و ویلایی دارند، آیفون ندارند. زنگ در که بخورد یکی از اهل خانه، از این سر خانه تا ته حیاط را سلانهسلانه میرود تا در را باز کند. آدمهای نداری نیستند. توی آشپزخانهشان ماکروفر و هود دارند، مستراح فرنگی دارند، مبل و کاناپه دارند، از این تلویزیونهای باریک...
-
سرت رو بالا بگیر
سهشنبه 12 اسفند 1393 05:17
خوب به دور و برتان نگاه کنید، قدّ هیچ پسری کوتاهتر از مادرش نیست.
-
برو کتاب بخون رفیق
سهشنبه 5 اسفند 1393 00:22
در نمایشگاههای کتابی که هر ساله در اینجا توسط شرکت برگزار میشود، با تخفیفی که نمایشگاه و بن کتابی که شرکت میدهد و علاقهی ازلیابدیام به ادبیات، کلّی کتاب میخرم که سرعت و حوصلهی خواندنم، خیلیهاشان را دستنخورده در نوبت مطالعه میگذارد. این «بعداً میخونم» گاهی چند ساله میشود و یادم میرود که چه کتابی را کِی و...
-
ما بیبغلان، خسرو بالشتپناهیم
جمعه 26 دی 1393 01:46
• هنوز بالش به بغل میخوابی؟ •• ای آقا! دیگه گرمی و نرمی از بالش هم رفته، بد زمونهای شده آقا!
-
گزیدهی کتاب مترجمان، خائنان - هفتم و آخر
دوشنبه 22 دی 1393 11:33
خاطراتی از شاهرخ مسکوب صفحات 186 و 187 شاهرخ عادت روزانهنویسی را از ایام جوانی داشت. هر جا میرفت همیشه دفترچهای همراه داشت و در هر فرصت چند خطی قلم میزد. در سالهای اخیر لرزش دست کار نوشتن را دشوار کرد. دفتر خاطرات را کنار گذاشت. سایر نوشتههایش را با کامپیوتر ماشیننویسی میکرد. آخرین دفترچهای که در اتاقش...
-
سگنفسی
شنبه 20 دی 1393 16:03
دم صبح بود. شبکاری تمام شده بود و منتظر بودم شیفت را تحویل روزکار بدهم. کنار پنجره ایستاده بودم و بیرون را نگاه میکردم. دو تا سگ آمدند کنار منبع آب زمینی. اینجا سگ ولگرد، زیاد است. بیآزار هستند و خطری ندارند. جفت بوندند، نر و ماده. با زبان زدن آبی که روی زمین جمع شده بود تشنگیشان را برطرف کردند. کمی بازیگوشی...
-
گزیدهی کتاب مترجمان، خائنان - ششم
چهارشنبه 17 دی 1393 09:28
خاطراتی از شاهرخ مسکوب صفحهی 180 شاهرخ پس از زندان با چند تن از دوستان اصفهانی شرکتی -شرکت «گونیا»- تشکیل داده بودند. عصرها از اداره به دفتر آنها میرفتم، گپ میزدیم و چای و قهوه میخوردیم. شرکت رونقی نداشت، کسب و کار کساد بود. دستگاههای دولتی پول آنها را نمیدادند، ندانمکاری شرکا هم مزید بر علت شده بود. با...
-
شبانهروز بسوز بسوز
دوشنبه 15 دی 1393 11:21
بدترین شکنجهی بعضیها، دیدن خوشبختی دیگران است.
-
گزیدهی کتاب مترجمان، خائنان - پنجم
شنبه 13 دی 1393 15:39
خاطراتی از شاهرخ مسکوب صفحهی 176 شاهرخ پس از چندی کادر حزب توده و مسئول تشکیلات فارس شده بود و من در مرخصی تابستان برای دیدن او سفری به شیراز رفتم. روز دوم یا سوم گفت باید برای کارهای تشکیلاتیاش به بوشهر برود. گفتم من هم میآیم چون بوشهر را ندیدهام. تنها وسیلهی رفت و آمد به بوشهر کامیونهای نفتکش بود و با یکی...
-
تمام زمستان مرا گرم کن
پنجشنبه 11 دی 1393 00:20
مخاطب خاص بهتر است وقت خواب، ژاکتی را که تازه خریده، بپوشد. هم خودش گرم میشود هم کسی که بغلش کرده.
-
گزیدهیی کتاب مترجمان، خائنان - چهارم
سهشنبه 9 دی 1393 02:34
خاطراتی از شاهرخ مسکوب صفحات 173 و 174 روزی پنج تومان کرایه اتاق میدادیم و روزی چهار پنج تومان هم خورد و خوراکمان میشد و این کمرشکن بود. پس راه افتادیم در کوچههای اطراف دانشگاه به دنبال یک اتاق و پس از مدتی سرگردانی سرانجام در منزل یک مادام آشوری، به ماهی پنجاه تومان کرایه، رحل اقامت افکندیم. رختخواب و مختصر...
-
گزیدهی کتاب مترجمان، خائنان - سوم
جمعه 5 دی 1393 02:26
جامعهی باز و دشمنان آن صفحهی 59 مسألهِی مهم به نظر پوپر -برخلاف نظر افلاطون و بسیاری از فلاسفهی قدیم- این نیست که «چه کس باید حکومت کند؟» بلکه آن است که «چهگونه میتوان سوء حکومت را به حداقل رسانید و از بدبختیها کاست؟» به عقیدهی پوپر «در تاریخ جهان، کمتر حاکمی توان یافت که از لحاظ قدرت اخلاقی و عقلی، از حد یک...
-
گزیدهی کتاب مترجمان، خائنان - دوم
سهشنبه 2 دی 1393 03:01
صفحهی 30 اجماع ادبی درباره کیفیت ترجمه به طور کلی بدبینانه است. مدتها پیش در قرن هفدهم، نویسنده انگلیسی جیمز هاول گفت بعضی برآنند که ترجمه « بیشباهت... به روی وارونه فرشینه ترکی » نیست. در قرن نوزدهم جورج بارو یا اندوه اظهار نظر کرد که « ترجمه در بهترین حال یک بازتاب است ». احساس مشابهی لابد به شاعر ترک احمد هاشم...
-
گزیدهی کتاب مترجمان، خائنان - یکم
پنجشنبه 27 آذر 1393 17:54
گزیدهی کتاب « مترجمان، خائنان » نوشتهی « حسن کامشاد » نشر « نی » تاریخچهی ترجمه صفحات 11و 12 یکی از نخستین روایتهایی که از ارتباطهای سیاسی قرون وسطی به دست ما رسیده از وقایعنگاری عرب به نام اوحدی است: مینویسد که شاهزاده خانمی اروپایی، برثا دختر لوثر ملکه فرنجه [فرنگستان] و سرزمینهای تحتالحمایه، در سال 293...
-
شب، سکوت، کویر
دوشنبه 24 آذر 1393 18:32
به کوتاهی حرفهای قبل قهر...
-
حرف که میزنی؟
دوشنبه 17 آذر 1393 23:53
بهتر آن که از قهرت بترسند تا از خشمت.
-
کمی بخشو بخون دردم دوا شه
جمعه 14 آذر 1393 14:15
قبلاً دربارهی بلندگوی دبیرستان دخترانه روبهروی خانهمان گفته بودم. همآن که احساس تکلیف میکرد در مراسم و مناسبتها، از همسایهها آزمون شنواییسنجی بگیرد. شکر خدا حالا که محرّم است و به دستگاه امام حسین نمیشود گفت بالای چشمت ابروست. وقتی عرقخورها صف اول زنجیر میزنند استبعادی ندارد که خانم مدیر، پیچ صدای بلندگویش...
-
همینه، همینه
دوشنبه 3 آذر 1393 09:39
گفته بودم که پرسپولیس وقتی آروم میشه که سه تا علی (پروین، دایی و کریمی) توش نباشند. یادتونه ؟ شهرآورد دیروز رو هم که دیدید، بفرمایید تحویل بگیرید.
-
وای بر ما
یکشنبه 2 آذر 1393 11:18
در اینترنت، خیلی دربارهی وایبر میخوانم. دربارهی گروههای وایبری، جوک وایبری، صدای زنگ وایبر، وایبر وارده، منبع: وایبر، ملت سرشون تو وایبرشونه و الخ. از خودم میپرسم که این وایبر و گروههای وایبری چیست؟ اشتباه نشود، نرمافزار وایبر را دارم و بهتر بگویم همه داریم ولی استفاده نمیکنیم. منظور از همه، اطرافیان و دور و...
-
مرتضای ما، مرتضای آنها
سهشنبه 27 آبان 1393 23:14
پیشنوشت: آیدین سیارسریع در توییترش نوشته که این روزها همه در فیسبوک دارند با «من، مرتضی پاشایی رو نمیشناختم ولی...» جمله میسازند . من هم خیلی زور زدم که متنم را با این جمله شروع نکنم. جوانمرگی مرتضی پاشایی شباهتهایی دارد با جوانمرگی داریوش رفیعی . رفیعی در 31 سالگی مرد. در زمان حیات و جوانیاش معروف بود و...
-
سیلاب
جمعه 23 آبان 1393 13:55
با این که میدانم یک گریهی زنانه پیش یک مرد، درصدی از اغراق دارد و هدفدار است، ولی باز هم گول میخورم و خر میشوم. امان از تیر آخر کارگر!
-
بگو به زنان
جمعه 16 آبان 1393 12:51
مورد زنان پیغمبر در کتاب دین هم جالب است. این همه موضوع مهم در صدر اسلام هست که خدا در قرآن از کنارشان گذشته ولی دربارهی همسران محمد، چند باری صحبت کرده و حکم خاص داده است. مثلاً حفظ فرج و زینت که علما، قاعدهی حجاب عمومی را از آن استخراج کردهاند و از همه جالبتر این که آنان را از ازدواج بعد از فوت پیامبر نهی کرده...
-
شهر شب با مردم چشمکزنش
شنبه 10 آبان 1393 02:35
تازگیها تفریحی پیدا کردهام که خودم کلی لذت میبرم از آن: به خاطر شروع ترم جدید، رفت و آمدم به بوشهر هفتگی شده. لابهلای کلاسها، میروم شهر کتاب. پای قفسه رمانها. این قدر میگردم تا یک رمان لاغر چاپ سالهای پیش را پیدا کنم. از آن خوشخوانها؛ مثل پلیسی-کارآگاهیها ولی نه از عامهپسندهایی مثل امشب اشکی میریزد. این...
-
کالانعام
پنجشنبه 1 آبان 1393 01:04
همگی فکر میکنیم خاصّیم، با بقیه فرق داریم در حالی که همه مثل همیم، یک دلیلش هماین طرز فکر اشتراکی بالا!